شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه vahid R گزارش خطا ترسناک ترینعروسک جن زدهآنابل آنابل، عروسک جن زدهعروسک آنابل معروف به عروسک جن زده توسط مادر دختری به نام دانا در سال 1970به او هدیه شد. آنابلدانا و هم اتاقی اش انجی متوجه شدند که عروسک به دور از چشم آنها تغییر مکان میدهد. مدتی بعد آنها پیامهایی بر رو یک تکه کاغذ روغنی با مضمون «کمکم کنید» پیدا کردند و نکته جالب اینکه آنها در خانه خود کاغذ روغنی نداشتند!آنها دست به دامن یک جن گیر شدند و جن گیر به آنها گفت که عروسک توسط روح دختری که در زیر خانه دفن شده تسخیر شده است.موضوع با خارج شدن مایع قرمز رنگی از دستان «عروسک آنابل» جدیت بیشتری پیدا کرد.روزی یک از دوستان «دانا» و «انجی» به نام «لو» ماجرایی را به این شکل برای آنها تعریف میکند:یک شب «لو» با ترس و وحشت از خواب میپرد، انگار که کابوس وحشتناکی دیده بود، با این تفاوت که احساس میکرد بیدار است اما نمیتواند حرکت کند، او به اطرافش نگاه میکند و در پایین تخت خود «عروسک آنابل» را میبیند ، «آنابل» از روی پاهای«لو»حرکت کرد و خود را به سینه«لو»رساند و همانجا متوقف شد.فردای آن روز که «لو« و «انجی» در حال خواندن نقشه راه برای رفتن به یک سفر جاده ای بودند که صدای خش خشی از اتاق «دانا» به گوش رسید،آنها به دنبال صدا رفتند و هیچ کسی در اتاق نبود به غیر از«عروسک آنابل» که بی حرکت در گوشه ای از اتاق افتاده بود.«لو» به طرف عروسک میرود و همان لحظه احساس میکند کسی پشت سر اوست، وقتی برمی گردد هیچ کسی را نمیبیند. اما احساس چنگ زدگی روی سینه اش میکند و رد چنگالی را روی سینه خود میبیند، این خراشها در مدت دو روز کاملا بهبود مییابند. اکنون «آنابل» در موزه اوکالت قرار دارد و قفسه اش را با آب مقدس تطهیر داده اند. ارسال مطالب بیشتر
آنابل، عروسک جن زدهعروسک آنابل معروف به عروسک جن زده توسط مادر دختری به نام دانا در سال 1970به او هدیه شد. آنابلدانا و هم اتاقی اش انجی متوجه شدند که عروسک به دور از چشم آنها تغییر مکان میدهد. مدتی بعد آنها پیامهایی بر رو یک تکه کاغذ روغنی با مضمون «کمکم کنید» پیدا کردند و نکته جالب اینکه آنها در خانه خود کاغذ روغنی نداشتند!آنها دست به دامن یک جن گیر شدند و جن گیر به آنها گفت که عروسک توسط روح دختری که در زیر خانه دفن شده تسخیر شده است.موضوع با خارج شدن مایع قرمز رنگی از دستان «عروسک آنابل» جدیت بیشتری پیدا کرد.روزی یک از دوستان «دانا» و «انجی» به نام «لو» ماجرایی را به این شکل برای آنها تعریف میکند:یک شب «لو» با ترس و وحشت از خواب میپرد، انگار که کابوس وحشتناکی دیده بود، با این تفاوت که احساس میکرد بیدار است اما نمیتواند حرکت کند، او به اطرافش نگاه میکند و در پایین تخت خود «عروسک آنابل» را میبیند ، «آنابل» از روی پاهای«لو»حرکت کرد و خود را به سینه«لو»رساند و همانجا متوقف شد.فردای آن روز که «لو« و «انجی» در حال خواندن نقشه راه برای رفتن به یک سفر جاده ای بودند که صدای خش خشی از اتاق «دانا» به گوش رسید،آنها به دنبال صدا رفتند و هیچ کسی در اتاق نبود به غیر از«عروسک آنابل» که بی حرکت در گوشه ای از اتاق افتاده بود.«لو» به طرف عروسک میرود و همان لحظه احساس میکند کسی پشت سر اوست، وقتی برمی گردد هیچ کسی را نمیبیند. اما احساس چنگ زدگی روی سینه اش میکند و رد چنگالی را روی سینه خود میبیند، این خراشها در مدت دو روز کاملا بهبود مییابند. اکنون «آنابل» در موزه اوکالت قرار دارد و قفسه اش را با آب مقدس تطهیر داده اند.