اقلیم : سرد
شهرستان
کمیجان یکی از شهرستانهای استان مرکزیایران میباشد. مرکز آن شهر
کمیجان که در 96کیلومتری شهر
اراک قرار دارد . ترکی و فارسی زبانهای اصلی مردم منطقه است از روستاهایاین شهرستان میتوان به روستاهای تاریخی "
وفس" اشاره کرد که در بیست کیلومتری شهر
کمیجان قرار دارد.
بنابر بر سر شماری مرکز آمارایران
...مشاهده کامل متن جمعیت شهرستان کمیجان در سال 1385برابر45723نفر بوده است که ازاین میان 22391نفر مرد و بقیه زن هستنداین شهرستان 11552خانوار دارد.
از سال1381کمیجان از بخش به شهرستان تبدیل گشته و دارای فرمانداری و دانشگاه آزاد اسلامی واحد کمیجان و ارگانهای مختلف میباشد . شهرستان کمیجان در همسایگی استان همدان قرار گرفته است.
پیشینه تاریخی
این ناحیه بطور قطع در تاریخ باستان وجود داشته و دارای سکنه بوده است و شاهد این ادعا وجود تپة باستانی و گبری چهرگزی است ایجاد ونامگذاری کمیجان را منسوب به کم که یکی از سرداران و نامداران تاریخ باستان در زمان کیخسرو بوده است میدانند.
واز طرفی دهخدا در لغت نامه اش اینگونه آورده است :
کمی و میلاد دو برادر از نوادگان سلسلة هخامنشی بوده اند که به این منطقه آمده اند .
کمی محل فعلی کمیجان و میلاد محل فعلی میلاجرد واقع در شمال باختری (18 کیلومتری جنوب باختری) کمیجان را تصاحب و آباد نموده اند . بنابراین پیدایش کمیجان به همان زمان ماد و هخامنشیان بر میگردد.
وجه تسمیه
دو حالت میتواند برای نامگذاری کمیجان متصور باشد و این دو حالت دارای تفاوت زمانی زیادی با یکدیگر میباشد .
در حالت اول : اگر به منسوب بودن آن به فردی بنام کمی از زمان هخامنشیان قائل باشیم این معنی را دارد که کمیجان دارای تاریخ بسیار قدیمی و باستانی است .
در حالت دوم : اگر منسوب بودن آن به قبایل کمیجیان از اهالی ولایت چغان ماوراءالنهر را بپذیریم ، در آنصورت باید پذیرفت که مربوط به قرن چهارم هجری و همزمان با آمدن امیرابوعلی چغانی سپهسالار خراسان که پسر امیر ابوبکر چغانی بود بدانیم که ، پس از فتح گرگان و ری در سالهای 328 و 329 ه.ق.
برقسمتی از بلاد عراق و جبال که در این سالها در دست دیلمیان زیاری بود و شامل قزوین و زنجان و قم و کرج (کرج ابودلف در حوالی اراک فعلی است) و همدان( متعاقبا کمیجان نیز که در درون این محدوده قرار داشت) و دینور میشد دست یافت .
به اینترتیب کم کم پای ترکان به مرکز کشور ایران و بخصوص چغانیان به حوالی عراق و جبال باز شد .
قبول این فرض صرفاً در رابطه با تعیین زمان نامگذاری محل میتواند مفید واقع شود ، چه وجود تپة باستانی گبری چرگزی خود نشانگر سوابق تاریخی محل میباشد .
در کتاب ارزشمند لغت نامه دهخدا ذیل نام کمیجان مطالبی بشرح زیر آورده شده است :
قصبه مرکزی دهستان بزچلوست که در بخش وفس شهرستان اراک واقع است ، این قصبه در حدود 40 باب دکان و 15 کارگاه کوزه گری دارد و ظروف سفالین آن به اکثرقراء شهرستان حمل میگردد .
از نماینده ادارات دولتی بخشداری و بهداری در قصبه ساکن است .
از آثار و ابنیه قدیمی ، قلعه خرابه کنار آبادی است که به قلعه گبری یا چهارگزی معروف است.
در رابطه با وجه تسمیة کمیجان چنین گفته شده که کمیجان ترکیب از دو کلمة کمی و جان تشکیل شده است .
کمی و میلاد دوبرادر از نوادگان سلسلة هخامنشی بوده اند که به این منطقه آمده اند .
کمی محل فعلی کمیجان و میلاد محل فعلی میلاجرد واقع در شمال باختری (18 کیلومتری جنوب باختری) کمیجان را تصاحب و آباد نموده اند . کلمة جان که بعد از کمی آمده است پسوند مکان میباشد و نام کمیجان به معنی محل و مکان ‹ کمی› است .
قدمت این منطقه به 2500 سال پیش یعنی زمان هخامنشیان میرسد که ‹ کمی› به این منطقه آمده و اینجا را آباد نموده است . از شواهد موجود چنین بر میآید که کمیجان زمانی بسیار دور پر رونق و آباد بوده و بعدها از اعتبار آن کاسته شده است .
گروههای قومی
مناطق شمال غربی استان مرکزی و حوالی کمیجان را برچلو یا بزچلو مینامند .
ناحیة بزچلو یا برچلو در مکاتبات اداری و تقسیمات کشوری بنام بخش وفس نامیده شده است ، که مرکز آن شهرکمیجان میباشد و از چهار دهستان بنامهای اسفندان ، خنجین، خسروبیگ و میلاجرد تشکیل گردیده است .
در جلد دوم تاریخ اراک، صفحه 28 به نقل از عبرت نامه چنین آمده است و راوی این داستان فردیست به نام ملامیر باقر که درمتن واقع بوده وخود نظاره گر صورت حادثه واسارت وکشتار آن بوده است.
در سال 1029 در بیست وسوم ربیع الاول شاه عباس بغداد را فتح وحکومت آنجا به قاسم خان افشار شفقت شد دراین زمان برحسب واقعه، جمعی از مردم آنجا را جلای وطن داده ودراطراف همدان وحدود درگزین موطن دادند ودهاتی چند راکه درناحیت وفس از توابع اراک فعلی وملحقات آن روز درگزین بوده دراختیار آنان گذاشته اند.
به نقل ملامیر باقر از اهالی وفس، دهات مزبور عبارت از 15 ده بوده است که درتاریخ مذبور همة آنها نام برده شده است. اکثر این دهات جز یکی دوتای از آن اکنون هم موجود ودرنواحی وفس مشهور ومشار بالبنان میباشد واین دسته از کوچیدهها چون همه برمسلک سنت وجماعت بوده اند ودربین جماعت شیعه تعصبات مذهبی زیاد از خود بروز داده وبابومیها اغلب درزد وخورد بوده اند تابسالهای 1135 و36 که احمد پاشا والی بغداد تاحدود اراک لشگر کشید وباعث قتل عام اهالی وفس شدند.
در صفحات 249 تا 251 کتاب تذکره الملوک ، تعلیقات مینورسکی آورده است که :
سی و دو خانوار و ایل بودند که ایلات حامی و پشتیبان اولیة صفوی بودند و میتوان از ایلهای استاجلو ، شاملو و .... قره بجقلو ، برچلو ، قوین ، قرقلو ، بزچلو و .... را تا 32 ایل نام میبرد .
ملاحظه میکنید که از نام دو ایل تحت عناوین : برچلو و بزچلو در این نوشتة تاریخی ذکر شده است و گمان نیز همانست که در واقع دو ایل با دو نام مذکور از نواحی ترکستان و ماوراءالنهر به منطقة اراک مهاجرت نموده و در این ناحیه اسکان یافته اند .
مدتها پس از اسکان این دو ایل در این ناحیه و پس از اینکه در موارد گوناگون قابلیتهای رزمی و جنگی آنان بر پادشاهان سلسلههای مختلف آشکار شده است بخشی از آنها را به مناطق دیگر و خصوصاً مناطق درگیری و مرزها کوچ داده اند .
حال حاضر زبان مورد تکلم مردم منطقه کمیجان و برچلو یا بزچلو ، ترکی است و البته لازم بذکر است که ترکی ناحیة کمیجان بدلیل احاطه شدن با فارسها بشدت به کلمات فارسی مخلوط شده است .
مذهب
دین و مذهب مردم این سامان مانند مذهب تمام مردم ایران تا پیش از ظهور و ورود اسلام زرتشتی بود و بعد از آن دین مبین اسلام بوده است
گویش
گویش وفس یکی از دهها هزار گویشی است که درسراسر جهان پراکنده اند.
و گروهی از مردم راوحدت زبانی وفرهنگی وآداب ورسوم بخشیده است، که تنها سه هزار گونه گویش درسرزمین عجایب یعنی هند وبیش از نهصد گونة آن در سرزمین وسیع ماایران به چشم میخورد.
که از جمله تهرانی، مشهدی، کردی، لری، ترکی، ترکمنی، شیرازی، تاتی، گیلکی بختیاری، اراکی، آذری، راجی و... شاید یکی از قدیمیترین این گویشها از جهت تعداد سخنگویان به آن ، زبان وفسی باشد.
این گویش درمنتهی الیه حدود مرزی است مرکزی بااستان همدان، و درشمال شهرستان اراک رواج دارد. درروستای وفس وسه روستای همجوار، یعنی چهرقان درغرب وفرک وگورچان درشرق، این مناطق تقریباً دریک خط فرضی واقعند که احتمالاً حدود 25 هزار نفر از مهاجرین وساکنین این روستاها به این لهجه سخن میگویند، البته درگویش این روستاها به طور جزئی تفاوتهایی مشاهده میشود ولی اصل ومبنای آن یکی است.
این روستاها که جمعیت ساکن فعلی آنها حدود ده هزار نفر است، به مثابه نگینی نشسته برحلقة انگشتری هستند که حلقة آن ترک زبانان دراستان مرکزی وهمدان است.
لازم به توضیح است که در منطقة بوئین زهرا نیز تعدادی روستاهای تات نشین وجود دارد و مرحوم جلال آل احمد کتابی در بارة انها بنام تات نشینهای بوئین زهرا نوشته است که گویا به نظر مؤلفین و گردآورندگان کتاب وفس در گذرگاه تاریخ نرسیده است .
از آثاردیدنی در منطقه میتوان به غار ورد در شمال کمیجان ،غار جوق در روستای جهرقان و منطقه سیاحتی وفس و تپه معروف و باستانی چهل گزی (قلعه تپه )در شهر کمیجان اشاره کرد.
این شهرستان دارای مناطق روستایی و دشتهای وسیعی است که از جمله آن میتوان به آمره فایرین و بسیاری دیگر از مناطق روستایی اشاره نمود.
مراسم و باورها
عزاداریهای مذهبی
در روزهای عاشورا پس از شرکت دسته جات و هیئتها در صبحانه نذری گرد هم آمده و بصورت دسته دسته با علم و کتل و زنجیر زنان بدنبال یکدیگر از خیابان اصلی طی طریق نموده و از محله قلعه عبور نموده و خود را از راه انار به کنارسردهنه و مظهر قنات بزرگ کمیجان میرساندند .
نذورات عمومی
درظهر روز عاشورا در دو مکان برای کلیه عزاداران از آشنا و غریبه ناهار نذری امام حسین آماده کرده و مردم را مدیون کرده اند که در منزل اجاق روشن نکنند و همگی در آندو مکان حضور یافته و ناهار میل کنند .
این ناهار مخصوص تمام مردمی است که در آنروز در کمیجان حضور یافته اند ، صاحبخانه و صاحب سفره امام حسین است و ما همگی مهمان او هستیم
هنرها و صنایع دستی
قالیبافی مهمترین هنر و صنعت دستی محلی است وسایل قالیبافی عبارت بود از : داربار ، سردار ، زیردار ، کوجه ، آقاج ، خورره (گوه ) ، تاراخ ( شانه ) ، قیچی ، چاقو ، شانة ریزمی باشد.
اندازههای فرش و قالیهای بافت کمیجان و نواحی تابعه شامل فرشهای پشتی ، خرک ، ذرع نیم ، دوذرع ، کله ای و تامام فرش بود .
نوع دیگری از قالی هم بافته میشد که طول آن زیاد بود و عرضش حدود یک متر تا نود سانت بود و به آن کناره میگفتند .
نقش قالیها در کمیجان و حوالی آن عبارت از نقوش مختلف : ماهی ( بالوخ ) ، بوته ای ، شاه عباسی ، پرده ای ، لچک ترنجی و ترنجی ، حیوانی و شکارگاهی بودند .
در رنگ آمیزی خامههای ( پشمهای ) مورد مصرف در قالیبافی از رنگهای شیمیایی ساخت کارخانجات بایر آلمان و روناس و رنگهای طبیعی محلی استفاده میکردند و خامهها را به رنگهای الوان سرخ و زرد و قهوه ای و شکلاتی و شتری و سفید و سبز و آبی و مشگی و ... در میآوردند و آنها را برای خشک شدن در برابر نور آفتاب بر لبة بامها پهن میکردند و منظرة زیبایی ایجاد میکرد .
منبع:http://markazi.farhang.gov.ir/
http://dadgostari-mr.ir/