اقلیم : معتدل
نام قدیم : ارساس،ارساسیا،راژیا،اردپا
مساحت : 15549
جمعیت : 1201565
بر اساس آخرین وضعیت تقسیمات کشوری در آذرماه 1380, استان
قزوین دارای 4 شهرستان (
قزوین،
آبیک،
تاکستان، بوئین زهرا) 17 شهر (
قزوین، اقبالیه، محمدیه، الوند، محمود آباد نمونه،
آبیک، رازمیان، معلم
...مشاهده کامل متن کلایه، تاکستان، اسفرورین، ضیاء آباد، خرمدشت، آوج، شال، دانسفهان، آبگرم و بوئین زهرا) است، 18 بخش، 44 دهستان و 1593 آبادی میباشد که 931 آبادی آن دارای سکنه و 612 آبادی آن خالی از سکنه است.
اتوبانهای تهران-کرج-قزوین و قزوین-زنجان، این استان را به استانهای شمال، غرب و تهران متصل میکند. راه آهن شمال غرب کشور نیز از قزوین عبور میکند. جادهی ترانزیتیی و بسیار با اهمیت ایران-اروپا و تهران-اصفهان-شیراز نیز از داخل شهر قزوین عبور میکنند.
استان قزوین از سمت شمال به استانهای مازندران و گیلان، ازغرب به استانهای زنجان و همدان، از جنوب به استان مرکزی و از سمت شرق به استان تهران محدود است. قسمت شمالی و غربی استان کوهستانی و جنوب و جنوب شرقی آن را دشت قزوین تشکیل میدهد.
مساحت استان قزوین برابر با 15820 کیلومتر مربع بوده که تقریباً 1 % از مساحت کل کشور را شامل میشود.
استان قزوین دارای زمستانهای سرد و تابستانهای خنک است.
میزان بارندگی در این استان بین 200 تا 300 میلیمتر در سال در نوسان است.
کاوشها و یافتههای باستان شناسی در دشت قزوین، نشانگر مرحله یکجانشینی وکشاورزی در هزاره هفتم قبل از میلاد و برخورداری ساکنان آن از صنایع اولیه و نظام اجتماعی است.
منطقه کاسپین که از روزگاران پیشین، سرزمینی آباد و پر جمعیت بود، در زمان ساسانی رونقی دیگر یافت و با بنای شهر شاپوری که آنرا شاد شاپور نیز میخواندند، چهره ای متفاوت پیدا کرد و به خاطر موقعیت ویژه اش، پذیرای نظامیان و جنگاوران سلحشور هم شد و از قلعه و برج و بارویی مستحکم برخوردار گشت.
کاوشها و یافتههای باستان شناسی در دشت قزوین، نشانگر مرحله یکجانشینی و کشاورزی در هزاره هفتم قبل از میلاد و برخورداری ساکنان آن از صنایع اولیه و نظام اجتماعی است.
منازل مسکونی ، معبد ، کارگاههای صنعتی ، اشیای زینتی ، مجسمهها ، انبارهای غلات و... از تمدن دیر پای مردمان این ناحیه در هزاران سال پیش حکایت دارند . قزوین را در نوشتههای قدیم اروپاییان شهر باستانی " آرساس " یا " آرساسیا " و در تاریخ یونان شهر قدیمی " راژیا " نامیده اند .
قرار گرفتن آن بر سر راه " جاده ابریشم " سرنوشت قزوین را با فراز و فرودهای تلخ و شیرین گره زده است. منطقه کاسپین که از روزگاران پیشین،سرزمینی آباد و پرجمعیت بود، در زمان ساسانی رونقی دیگر یافت و با بنای شهرستان شاپوری- که آن را شادشاپور نیز میخواندند – چهره ای متفاوت پیدا کرد و به خاطر موقعیت ویژه اش، پذیرای نظامیان و جنگاوران سلحشور هم شد و از قلعه و برج و بارویی مستحکم برخوردار گشت.
روند شهرسازی و گسترش مناطق مسکونی در قزوین، پس از ورود اسلام به این سرزمین در سال 24 هجری شتابی دو چندان گرفت و در مدتی کوتاه به عنوان “ باب الجنه” یا “ دروازه بهشت” نامیده شد.
به روایت بلاذری در فتوح البلدان سعیدبن عاص بن امیه در سالهای پیش از 35 هجری قزوین را “ شهری استوار و آباد” میکند و ورود چهار هزار تن از مسلمانان به فرماندهی ربیع بن خثیم در سال 36 هجری با فرمان امیرالمومنین علی(ع) سیمای قزوین را دگرگون میسازد.
اقدام محمدبن سنان عجلی در حدود سال 90 هجری گام بزرگ دیگری در توسعه شهر محسوب میشود و زمینه ساز ساخت دو شهرک مهم “ مبارکیه و مدینه موسی “ در کنار شهر کهن قزوین در سالهای پیش از 169 هجری میگردد.
به دنبال سفر هارون الرشید در سال 192 هجری به ایران و مشاهده پاکبازی مردمان شهر، به دستور وی مسجد جامع عتیق قزوین بنا شده، بارویی گرداگرد شهرکهای اقماری پیرامون قزوین کشیده میشود و چنان که ابن فقیه همدانی و رافعی گزارش کرده اند، کلان شهر قزوین شکل میگیرد.
وسعت شهر قزوین در سال 253 هجری را میتوان از روایت تاریخ گزیده دریافت که پس از برکشیدن حصار شهر توسط موسی بن بوقا، دارای دویست و شش برج و هفت دروازه بوده است.
تعمیر باروی شهر در سال 373 هجری به وسیله صاحب بن عباد – وزیر دانشمند آل بویه – و بنای صاحب آباد در شمال شرقی شهر، بازسازی آن در سال 411 توسط امیر شریف ابوعلی جعفری، اقدامات گسترده عمرانی امیر خمارتاش عمادی در دهه نخستین سده ششم و ساخت باروی تازه ای از آجر به سال 527 نشان از توسعه دائمی شهر دارد .
انتخاب الموت به عنوان مرکز اسماعیلیان نزاری و چالشهای فرهنگی ، سیاسی و نظامی مربوط به آن ، منطقه قزوین را حدود 200 سال به کانون اصلی رویدادهای مهم کشور تبدیل کرد و بارها شاهد لشکر کشیهای میلیونی و آثار ویرانگر آن بود .
هرچند امیران سلجوقی ناگزیر از فعالیتهای عمرانی نیز بودند و آثار پراکنده سلجوقی در جای جای استان نشانگر این نکته و گسترش قزوین در قرن ششم هجری است .
مولف “ آثار البلاد” قزوین را در آغاز قرن هفتم – پیش از حمله مغول –چنین توصیف کرده است: “ شــهری بسیــار بزرگ و پر جمعیت است.
در دشتی بسیار پهناور و هموار بنا شده و مهندسان در بنای شهر نقشه ای کشیده اند که نظیرش وجود ندارد. زیرا دو شهر است یکی در آغوش دیگری آرمیده. شهر کوچک را که در وسط قراردارد شهرستان مینامند که برای خود دروازه و بارو دارد.
شهر بزرگتر که پیرامون شهرستان واقع شده دارای برج و باروی دیگری است. باغستانها و تاکستانها گرداگرد باروی خارجی شهر دوم را فراگرفته و پس از آن کشتزارهای سرسبز دو شهر را در بر دارد و دو رودخانه دیزج و ارنزک از آن میگذرد”.
وسعت این شهر در هنگامه حمله ویرانگر مغول به ایران به حدی رسیده که به گزارش مستوفی در ظفرنامه افزون از یک میلیون نفر جمعیت داشته است. شهر قزوین در دوره ایلخانی پس از رکودی نسبی دوباره زندگی خود را باز مییابد و چنان که جهانگردان آورده اند در زمان تیموریان پس از سمرقند بزرگترین و آبادترین شهر ایران بوده است.
انتخاب قزوین به عنوان تختگاه صفویان در قرن دهم علاوه بر بازنمایی اهمیت شهر، دوره درخشانی از عمران و توسعه شهری را رقم میزند که درآثار سفیران و بازرگانان غربی که به ایران آمده اند مشهود است.
طراحی و ساخت نخستین خیابان ایرانی ، چهارباغ ها، میدان ها، کاخ ها، مدارس، مساجد، بوستانهای شهری و … که به الگویی برای شهرسازی در سراسر ایران تبدیل شد از این شهر آغاز میگردد.
حتی انتقال پایتخت در قرن یازدهم نیز رنگ فراموشی به آن نمیزند و تا پایان دوره افشاریان شاهد سازههای فراوانی در جای جای شهر هستیم که عمارت باشکوه ایوان نادری از آن جمله است.
در سراسر دوره قاجاریه، قزوین به عنوان یک منطقه حاکم نشین مستقل مرتبط با پایتخت مطرح بود و با وجود رکود نسبی اقتصاد و فرهنگ در آن دوره از اندک مراکز پر رونق و تپنده ایران به شمار میرفت.
پایداری قهرمانانه مردم این سامان در برابر هجوم سپاه خونخوار مغول و یورش ویرانگر تیمور، به ویژه وارد کردن نخستین شکست به مهاجمان افغانی در دشت قزوین پس از سقوط اصفهان از نقش انکار ناپذیر قزوینیان در تاریخ ایران حکایت دارد .
مشارکت مردم قزوین در نهضت ضد استبدادی مشروطه سر آغاز فصل نوینی در تاریخ معاصر کشور ماست که تا انقلاب اسلامی تداوم مییابد. پس از بی مهریهای دهه دوم و سوم در چهاردهمین سده خورشیدی و تخریب بناهای شکوهمندی همچون ایوان و حیاط نادری، عمارت خورشید، عمارت رکنیه، دروازهها و … ، رفته رفته استان قزوین به سوی عمران شهری گام برداشت واین روند با استقرار تشکیلات استانی از خرداد 76 به بعد شتابی بیش از پیش گرفت .
استان قزوین از 20 شهر قزوین ، تاکستان، آبیک ، بوئین زهرا ، اقبالیه ، محمدیه ، الوند ، اسفرورین ، محمود آباد نمونه ، خرمدشت ، ضیاآباد ، آوج ، شال ، دانسفهان ، آبگرم ، ارداق ، معلم کلایه ، رازمیان ، کوهین و بیدستان ، در قالب 4 شهرستان تشکیل شده دارای 18 بخش ، 44 دهستان و 1543 آبادی است .
جمعیت آن بالغ بر یک میلیون نفر است که شصت و دو درصد در نقاط شهری و سی و هشت درصد در روستاها زندگی میکنند . نسبت جنسی جمعیت با رقم 7/50% مرد و 3/49% زن نشانگر 103 میباشد .
پدیده مهاجر پذیری شاخصهای توزیع فضایی جمعیت ، تراکم ، ترکیب جنسی و سنی آن را تحت تاثیر قرار داده و با نوسان پیوسته همراه ساخته است. 6/99% ساکنان استان مسلمانند و04% به ادیان دیگر اعتقاد دارند .
نرخ با سوادی نیز رقم بالاتر از82% را نشان میدهد .که با رتبه هفتم در کشور برابر است .
زبانهای رایج در منطقه عبارتند ازفارسی، تاتی، مراغی، کردی، لری، ترکی و رمانلوئی. زبان رایج شهر قزوین و نیز اکثر اهالی ساکن در بخشهای شرقی استان فارسی میباشد که درمحلات بافت قدیم شهر با سه گویش راری، مغلواکی و گوی میدانی در میان مردم متداول بوده است.
لازم به ذکر است به جز زبان مراغی که در همه روستاهای مراغی نشین به یک شکل گویش میشود، زبانهای دیگر به فراخور اقلیم و همچنین تحت تأثیر زبانهای همسایه در گویشهای متفاوت در میان مردم جاری میباشد.
زبان شناسان زبان تاتی را از خانوادهای زبان مادی باستان به حساب میآورند. زبان رمانلوئی زبانی است که در چند روستای قزوین متداول است که ساکنان آن را کولیها تشکیل میدهند و به اعتقاد آنها اهالی این روستاها از ناحیه رومانی به این مکان نقل مکان کرده اند.
مثلاً زبان تاتی که در قسمت غربی الموت رایج است، پر است از اصطلاحات زبان طبری، به خاطر اینکه آن مناطق، هم مرز با استان مازندران میباشد. این زبان در قسمت مشرق الموت دارای اصطلاحات گیلکی میشود، چون در شمال آن استان گیلان واقع شده است.
قبل از ورود اسلام به این منطقه دین آنان زرتشتی بوده است تا جایی که گفته میشود بنای اولیه مساجد نخستین شهر قزوین بر روی آتشکده ساخته شده است. بعد از اسلام تا زمان ورود صفویه به قزوین مذهب سنی در شهر، مذهب غالب بوده ولی با آغاز حکومت صفوی مذهب شیعه در قزوین به سرعت روبه گسترش نهاد و امروزه مذهب مردم قزوین شیعه دوازده امامی میباشد.
در حال حاضر چند خانواده آشوری، ارمنی و زردشتی نیز در قزوین ساکن میباشند که در گذشته تعداد آنها بیشتر بوده تا جایی که آنها در قزوین دارای سه کلیسا بودند.
موسیقی رایج در شهر قزوین تفاوت چندانی با موسیقی دستگاهی ایران ندارد. تنها در گذشته این آوازها و دستگاهها که در مکتبهای متفاوت اجرا میشد از جمله مکتب خراسان، مکتب تهران و … مکتبی نیز وجود داشته به نام مکتب قزوین که امروزه فراموش شده است.
این مکتب تا اواخر دوران قاجاریه رایج بود، در آن زمان هنرمندانی مانند: اقبال سلطان ملقب به اقبال آذر که از اساتید مسلم آواز ایران به حساب میآید از قزوین به شهر تبریز مهاجرت میکنند.
او با تلفیق این شیوه آوازی و موسیقی آذری مکتب تبریز را پایه گذاری میکند.
پوشاک مردان
استفاده از کلاه در گذشته بین مردان بسیار متداول بود و هر شخص به فراخور شغل و نیز وضعیت اقتصادی از نوعی کلاه استفاده میکرد.
پیراهنها معمولاً به رنگ سفید و ساده تهیه میگردید و تکمه یقه آن بر شانه چپ بسته میشد. در میان سینه چپ از شانه تا زیر سینه چاکی داشت. پس از آن پیراهن هایی با یقههای بلند به نام یقه قزاقی متداول شد و سپس یقه ملایی جای آن را گرفت.
تن پوش دیگری که مردان قزوینی استفاده میکردند، ار خالق بسیار بلندی بود که تا انتهای پا میرسید. یقه آن ایستاده و جلو باز بود. در ناحیه کمر تنگ، و دامن آن بسیار گشاد بود و در دو پهلو دارای چاک که تا کمر میرسید.
شلوار افراد کم در آمد از کرباس به رنگ آبی یا مشکی بود. بلند و گشاد و در لیفه آن از بند استفاده میکردند. بند تنبان از نخ پنبه بافته میشد. اشخاص اعیان از شلوارهای دکمه ای استفاده میکردند.
اغلب مردان در گذشته گیوه به پا داشتند به نامهای جوراب و آجیده که در فصل تابستان مورد استفاده قرار میگرفت. اشخاص اعیان گیوههای بسیار ظریف و مرغوبتری میپوشیدند که به گیوه ملکی معروف بود.
پوشاک زنان
در گذشته زنان قزوینی زیر پیراهن خود شلیته به پا میکردند، به طوری که یک وجب و یا حتی کمتر از دامن بیرون میآمد.
جنس پارچه آن اغلب ململ، چیت کرباس و در انواع ساده و متنوع گلدار و یا مشکی انتخاب میشد.
جوانان اغلب روی شلیته با نخهای رنگی گلدوزی میکردند. شلیته گلدار جوانان دارای سجاف پهن بوده است و انواع دیگر به جای سجاف لیفه دار بوده و برای شلیته لیفه دار از پارچه ای ضخیم و سنگین مانند مخمل ترمه و تافته ابریشمی و … استفاده میکردند.
قسمت پایین شلیته را با دست دوخته و به حالت تزیین بوده که به آن دالبر و دندان موشی گفته میشد.
یل یا نیم تنه قزوینی که حدوداً صد سال پیش در بین اعیان متداول بوده با استفاده از پارچه ترمه با آستری از پارچه تافته به رنگ کرم تهیه میشده که در قسمت جلو هیجده دکمه فلزی پی در پی روی آن دوخته میشد.
زنان در زیر شلیته خود شلوارهایی به رنگ مشکی میپوشیدند که دمپای آن تنگ بود و بالای آن فراخ. این شلوار داری یقه بود و آن را با بند تنبان میبستند.
پاپوش زنان نیز به فراخور وضع مالی خانواده دارای انواع مختلف بوده که در تابستان گیوههای ظریف میپوشیدند.
زنان اعیان از کفشهای چرمی با مدلهای متداول در زمان خویش استفاده میکردند.
به جز انواع پوششی که ذکر آنها رفت، انواع دیگر نیز در منطقه استفاده میشده است. از جمله: کوئینگ، جومه، کراس، شگ، کول چوغا، قرقره تمبون، اوزون تنبون و….
خوراک
قیمه نثار، دم کباب، قیمه آب دار، دیماج، رشته پلو با ماهی، آش شله قلمکار، آش آلو، آش دوغ، آش شیرین، آش دندان کشه، ماش پیاز
این استان به لحاظ اجتماعی ترکیب قومی گوناگونی دارد که شامل اقوام فارس، ترک، تات، و غیرهاست.
و اصلیترین منطقهٔ تاتنشین ایران است و بیشتر تاتها در شهرستان تاکستان زندگی میکنند. و به لحاظ صنعتی یکی از مراکز مهم صنعتی کشور محسوب میگردد. استقرار این استان در نزدیکی تهران و عامل ممنوعیت احداث صنایع در محدوده ۱۲۰ کیلومتری تهران، متقاضیان ساخت واحدهای صنعتی را به سرمایهگذاری در این استان ترغیب کردهاست.
این استان در زمینه دامپروری و پرورش طیور نیز از موقعیت با اهمیت و ممتازی برخوردار میباشد.
منبع :http://www.dadgostariqazvin.ir/
http://www.ichto.ir/
http://fa.wikipedia.org/