سلطانیه از شهرستانهای استان
زنجان است و در 40 کیلومتری جنوب خاوری استان
زنجان قرار گرفته است.
سلطانیه امروزی به عنوان مرکز بخش، ازتوابع شهرستان
ابهر به شمار میرود و کوههای یان بلاغ و آغ داغ در شمال و جنوب آن واقع اند.
وجود چمن
سلطانیه، قرار گرفتن کوههای اطراف و ارتفاع
...مشاهده کامل متن مکانی، منطقه را در ردیف نواحی بادخیز قرار داده است و سبب شده تا سلطانیه دارای آب و هوای نسبتاً معتدل مایل به سرد و خشک باشد.
بارش و نزولات جوی درسلطانیه که متأثر از آب و هوای استان است تابع دو باد معروف به «مه» و «شروه» است.که به ترتیب از شمال به جنوب و از جنوب غرب به شمال شرق حرکت میکنند.
از روستاهای شهرستان سلطانیه استان زنجان میتوان به سرخه دیزج، قره بلاغ، کاکااباد و قشلاق و وناون و چمه و چم رود اشاره کرد. همچنین در چند کیلومتری این بنا معبد داش کسن وجود دارد
همه شهر سلطانیه را با گنبد عظیم سلطانیه آن میشناسند، گنبدی که مانند نگین فیروزه ای درخشان در مسیر جاده منتهی از شرق کشور به زنجان خود را نمایان میکند شهری که توانایی توسعه و پیشرفت را با حفظ ظاهر سنتی و میراث تاریخی خود دارد.
بی شک شهر سلطانیه در طی سالهای اخیر نقش مهم و اساسی در زمینه گردشگری استان زنجان ایفا کرده به گونه ای که این امر موجب شده است توجه ویژه به پتانسیلهای گردشگری این شهر صورت بگیرد.
گواهی منابع تاریخی موجود، شهر سلطانیه نخستین بار در دورة ایلخانان مغول بنا شدهاست؛(البته شهر فعلی با این نام و الا قبلاً از این نام آن اریباد بوده و قدمت آن به گواه کاوشهای باستان شناسی به ۷ هزار سال میرسد) آنان پس از استقرار در ایران و انتخاب تبریز به عنوان پایتخت، دشت وسیع و سرسبز سلطانیة کنونی را برای شکار و گذران ییلاق انتخاب کردند.
بدینترتیب این محل قنقوراولانگ یعنی شکارگاه شاهین نامیده میشد.
اما از هنگامی که ارغون چهارمین ایلخان مغول بر تخت نشست، تصمیم گرفت در این محل شهری بنا کند؛ بنابراین دستور داد قلعهای با طول باروی دوازده هزار گام از سنگ تراشیده بسازند.
پس از درگذشت وی به سال ۶۱۹ جنازه وی در محل همین شهر ناتمام دفن شد و پسر وی غازانخان کوشش دیگری برای تکمیل و آبادانی این شهر انجام نداد و در عوض به احداث شنبغازان در نزدیکی تبریز پرداخت.
اوج شکوفایی شهر در زمان اولجایتو است. وی از سال ۷۰۲ق کار ساخت شهر را از سر گرفت و برای انجام این کار بسیاری از هنرمندان، صنعتگران و بازرگانان را به این شهر کوچاند و این محل از این پس سلطانیه – محل شاهنشین – نامیدهشد.
اولجایتو دستور ساخت بارویی به طول سی هزار گام را داد و امر کرد تا آرامگاه با عظمتی درون این بارو برایش ساختهشود. بدینترتیب بنای باشکوهی ساخته شد که امروزه گنبد سلطانیه نامیده میشود و سومین گنبد بزرگ جهان به حساب میآِید.
برخی عقیده دارند که اولجایتو این بنا را به آرامگاه امامان شیعه اختصاص داده بود و قصد داشت تا پیکرعلی و حسینرا به این محل انتقال دهد که با مخالفت علمای شیعه مواجه شد.اما با توجه به بناهای مشابهی که در این دوران ابوابالبر نامیده میشدند و ایلخانان جهت آرامگاه خود در شهرهایی چون همدان و تبریز شنبغازان بنا میکردند، میتوان این نظر را پذیرفت که گنبد سلطانیه هم از این دسته بناها بوده و اولجایتو آن را به قصد آرامگاه خود بنا کردهاست.
در درون باروی شهر علاوه بر این عمارات بناهای دیگری چون مسجد، دارالضیافه، دارالسیاده، دیوانخانه و کاخ سلطنتی وجود داشته است. همچنین اولجایتو به هر یک از بزرگان دستور داده بود تا محلهای به نام خود در شهر بنا کنند.خواجه رشید الدین فضل اله و چلبیاوغلو از افرادی بودند که در سلطانیه محلهها و عماراتی ساختند.
مجموعه مقبره و خانقاه چلبیاوغلو دراین دوران ساخته شد که در ادامه درباره هویت شخص مدفون، دستاندرکاران ساخت و... بررسی تفصیلی صورت گرفتهاست.
در سال 710 ق کار ساختمانی شهر سلطانیه پایان گرفت و این شهر پس از تبریز بزرگترین شهر ایلخانان گردید.اما با مرگ اولجایتو به سال ۷۱۶ ق تمامی افرادی که به سلطانیه کوچ دادهشدهبودند، آنجا را ترک گفتند.
پس از آن در حمله تیمور به سال 786 قبسیاری از بناهای شهر نابود شدند و با به حکومترسیدن میرانشاه پسر تیمور به دستور وی بسیاری از آثار و ابنیه سلطانیه خراب شد.
کلاویخو، سفیر کاستیلدر دربار تیمور که در 805 ق 1404 م از این شهر دیدن میکند چنین مینویسد: "روز سه شنبه ۲۶ ژوئن حدود ظهر بالاخره به شهر بزرگ سلطانیه رسیدیم و میرانشاه منتظرمان بود... شهر سلطانیه در دشت قرار گرفته و بارویی ندارد. در وسط شهر قصر بزرگی است که از سنگ ساخته شده و دارای برجهای فراوان است. در هریک از این برجها یک توپ جای دارد.
سلطانیه شهری است بسیار پر جمهیت اما نه به بزرگی تبریز... به فاصلهای در خارج شهر، قصر بزرگی است با حجرههای بسیار که زمانهای گذشته توسط یک خان ساخته شده که در مقبره بسیار باشکوهی در همینجا دفن شده. میرانشاه دستور داده بود این بنا را خراب کنند و نقش قبر کرده، جسد را بیرون بیاورند...." در دورة صفویه با آنکه از اهمیت پیشین شهر کاسته شدهبود، باز یکی از منزلگاههای مهم میان راه تبریز و ییلاق پادشاهان این سلسله به شمار میآمد. در این زمان جهانگردانی چون اولئاریوس، شاردن، تاورنیه و... از این شهر دیدن کرده و توصیفاتی از آن ارایه دادهاند.
تاورنیه در سفرنامه خود درباره شهر چنین مینویسد: «سلطانیه قریهای است که نیم فرسنگ دورتر از جاده بزرگ واقع شده و نزدیک کوهی است. سابقاً مساجد قشنگ داشته و آنچه از آن باقی مانده دلالت بر آنچه خراب شده میکند، فقط مخروبه آنها باقی است که به مرور ایام معدوم میشوند».
اما مقبرة ملاحسن کاشی یکی از آثار باقیمانده در این شهر – از ابنیة این دورهاست که در اواخر قرن دهم قمری (حدود سال 973) ساختهشدهاست. برخی صاحب مزار را از علمای حکمت الهی در زمان شاه اسماعیل صفوی میدانند و برخی وی را همعصر سلطان محمد خدابنده دانستهاند که مسجد و مدرسهای در شهر داشتهاست؛ بنا به شکل کوشکی هشتضلعی است که در گذشته باغی در اطراف آن وجود داشتهاست ..
در اوایل سلطنت قاجار سلطانیه از سویی بر اثر جنگهای ایران و روس و از سویی دیگر به علت اقداماتفتحعلی شاه در تخریب بناها بار دیگر دچار صدمات فراوانی شد ضمن آنکه زلزلة شدید سال 1290 ق موجب تخریب آثار باقیمانده گردید و بر اثر آن مسجد جامع که بر اساس روایات سیاحان پس از گنبد سلطانیه بلندترین ساختمان شهر بود به کلی ویران گشت .
منبع:
http://ostandari-zn.ir/soltanieh
http://ostandari-zn.ir/portal-zn
http://soltaniyeh.ir/