شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه سپهر رسایی گزارش خطا روستاروستاهاعجیبترین روستاعجیبترین روستاهای ایرانروستای شمسانبشاگرد روستایی که باورتان نمیشود ایرانی استدر فاصله 1950 کیلومتری تهران روستایی وجود دارد که باور وجودش دشوار است. مسیری صعب العبور و جادهای سنگلاخ و بی نام و نشان تنها راه ارتباط به این روستاست.روستای شمسان در سردشت بشاگرد واقع در محدوده استان هرمزگان که در آغاز ورود چیزی جز 12 کپر به عنوان چهاردیواری و تعداد کمی بز چیزی وجود نداشت.جمعیت روستا به ۴۰ خانوار میرسد.زمانی که از آنها جویای نامی میشوی از هویتشان تنها سند همان کلماتی است که بر زبان جاری است و حتی عدهای تکه ورق و نوشتهای به نامه شناسنامه ندارند و البته این نکته طبیعی به نظر میرسد هنگامی که آب و گاز و سرویس بهداشتی و حمامی وجود ندارد و اهالی باید برای نظافت به کوهها و تپههای اطراف بروند.تیرهای برق تا یک روستا قبل آماده اند هرچند تیر برقهایی خالی از جریان برق،روستایی که حتی رادیو آنجا موجی دریافت نمیکند. آبهای موجود که از ذخیرهی باران سالی پیش به صورت زه کش بوده،در زیر سنگها پنهان است و پر است از انگل و جلبک و خزه که تمام آلودگیها را به خود جذب میکند.به دلیل همین عدم بهداشت و امکانات عدهای از زنان در هنگام بارداری و وضع حمل جان خود را از دست میدهند. هنرشان در بافت حصیر است و نواری تزئینی به نام خوس که گاه گاه آنها را به شهر برده و در عوض آن عدس و سیب زمینی میگیرند که غذای اصلیشان محسوب میشود.کودکان باید برای تحصیل کیلومترها با جادههای سنگلاخ مبارزه کنند تا به مدرسه برسند تا مقطع ابتدایی را در آن سپری کنند.ارتباط از طریقه سیستمهای مخابراتی در این روستا بی معنی است و حتی عدهی بسیاری از آنها از وجود نوع دیگری از زندگی یا وضعیت سیاسی ،اجتماعی در دیگر نقاط ایران بیخبرند. ارسال مطالب بیشتر
روستایی که باورتان نمیشود ایرانی استدر فاصله 1950 کیلومتری تهران روستایی وجود دارد که باور وجودش دشوار است. مسیری صعب العبور و جادهای سنگلاخ و بی نام و نشان تنها راه ارتباط به این روستاست.روستای شمسان در سردشت بشاگرد واقع در محدوده استان هرمزگان که در آغاز ورود چیزی جز 12 کپر به عنوان چهاردیواری و تعداد کمی بز چیزی وجود نداشت.جمعیت روستا به ۴۰ خانوار میرسد.زمانی که از آنها جویای نامی میشوی از هویتشان تنها سند همان کلماتی است که بر زبان جاری است و حتی عدهای تکه ورق و نوشتهای به نامه شناسنامه ندارند و البته این نکته طبیعی به نظر میرسد هنگامی که آب و گاز و سرویس بهداشتی و حمامی وجود ندارد و اهالی باید برای نظافت به کوهها و تپههای اطراف بروند.تیرهای برق تا یک روستا قبل آماده اند هرچند تیر برقهایی خالی از جریان برق،روستایی که حتی رادیو آنجا موجی دریافت نمیکند. آبهای موجود که از ذخیرهی باران سالی پیش به صورت زه کش بوده،در زیر سنگها پنهان است و پر است از انگل و جلبک و خزه که تمام آلودگیها را به خود جذب میکند.به دلیل همین عدم بهداشت و امکانات عدهای از زنان در هنگام بارداری و وضع حمل جان خود را از دست میدهند. هنرشان در بافت حصیر است و نواری تزئینی به نام خوس که گاه گاه آنها را به شهر برده و در عوض آن عدس و سیب زمینی میگیرند که غذای اصلیشان محسوب میشود.کودکان باید برای تحصیل کیلومترها با جادههای سنگلاخ مبارزه کنند تا به مدرسه برسند تا مقطع ابتدایی را در آن سپری کنند.ارتباط از طریقه سیستمهای مخابراتی در این روستا بی معنی است و حتی عدهی بسیاری از آنها از وجود نوع دیگری از زندگی یا وضعیت سیاسی ،اجتماعی در دیگر نقاط ایران بیخبرند.