شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه نگار خسروی گزارش خطا روستای اورامانات تخت ( اورامان - هورامان )جشن سنتی پیر شالیاربهترین جاذبههای گردشگری ایرانجشن سفر به اورامانات سرزمین رنگ نقشعروسی پیر شالیار در نیمه دوم بهمن ماهواژه اورامان یا هورامان از دو بخش اهورا و مان به معنی خانه، جایگاه و سرزمین تشکیل شده. روستای اورامانات تخت در جنوب شرقی شهر مریوان در استان کردستان قرار داره که بوسیله جاده ای به طول ۷۵ کیلومتر به شهر مریوان متصل میشه .معمارى اورامانات و سرسبزى این منطقه کوهستانى رویاى پلههایى به سمت بهشت را متصور مىکند. خانههای این روستا با سنگ و اغلب به صورت خشکه و به صورت پلکانی ساخته شده . و یکی از زیباترین معماریهای منطقه غرب کشور رو داره اینجا روستاهای ماسوله ای با چشم انداز زیبا میبنید مردم منطقه هورامان معتقدند اورامانات تخت زمانی شهری بزرگ بوده و مرکزیتی خاص داشته به همین دلیل از آن به عنوان تخت یا مرکز (حکومت) ناحیه ای اورامان یاد میکرده اند.روستای اورامان تخت در کردستان، در دل کو ههای سر به فلک کشیده رشته کوههای زاگرس، در مسیر رودخانه "سیروان" هر ساله در آخرین چهارشنبه و پنج شنبه قبل از ۱۵ بهمن برگزار کننده آئین پیر شالیار است که بعضی از مورخان قدمت آن را هزار ساله میدانند.افسانههای مردم منطقه اورامانات پیری اسطوره ای به نام «پیر شالیار» هست که میگویند صاحب کرامات بوده. از جمله این کرامات عجیبی که درباره او روایت میکنند ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخارا است که «پیر شالیار» او را شفا میدهد. ماجرا از این قرار بوده است که «شاه بهار خاتون» کر و لال است و تمام طبیبان از مداوای او عاجز میمانند تا اینکه آوازه «پیر شالیار اورامی» به بخارا میرسد. پادشاه بخارا هم شرط کرده است که هر کسی دخترش را شفا دهد او را به عقد وی درمی آورد؛ بالاخره عموی پادشاه با عده ای از اطرافیان پادشاه به سمت اورامان به راه میافتند تا دختر را به نزد «پیر شالیار» ببرند. وقتی که نزدیک روستای «اورامان تخت» میرسند گوشهای دختر به طوری آنی شنوا میگردند و وقتی هم به نزدیکیهای خانه «پیر شالیار» میرسند صدای نعره دیوی توجه آنها را جلب میکند و سریع دیو از تنوره ای که هم اکنون اهالی به آن «تنوره دیوها» میگویند و نزدیک خانه «پیر شالیار» هست، بر زمین میافتد و کشته میشود، در این اثنا زبان «شاه بهار خاتون» هم باز میشود و شروع به صحبت کردن میکند. پادشاه دخترش را به عقد وی در میآورد و مردم جشن عروسی بزرگی برای پیرشالیار و بهار خاتون برپا میکنند که مراسمی که امروز برگزار برگزار میشود سالگرد همان روزه ارسال مطالب بیشتر
سفر به اورامانات سرزمین رنگ نقشعروسی پیر شالیار در نیمه دوم بهمن ماهواژه اورامان یا هورامان از دو بخش اهورا و مان به معنی خانه، جایگاه و سرزمین تشکیل شده. روستای اورامانات تخت در جنوب شرقی شهر مریوان در استان کردستان قرار داره که بوسیله جاده ای به طول ۷۵ کیلومتر به شهر مریوان متصل میشه .معمارى اورامانات و سرسبزى این منطقه کوهستانى رویاى پلههایى به سمت بهشت را متصور مىکند. خانههای این روستا با سنگ و اغلب به صورت خشکه و به صورت پلکانی ساخته شده . و یکی از زیباترین معماریهای منطقه غرب کشور رو داره اینجا روستاهای ماسوله ای با چشم انداز زیبا میبنید مردم منطقه هورامان معتقدند اورامانات تخت زمانی شهری بزرگ بوده و مرکزیتی خاص داشته به همین دلیل از آن به عنوان تخت یا مرکز (حکومت) ناحیه ای اورامان یاد میکرده اند.روستای اورامان تخت در کردستان، در دل کو ههای سر به فلک کشیده رشته کوههای زاگرس، در مسیر رودخانه "سیروان" هر ساله در آخرین چهارشنبه و پنج شنبه قبل از ۱۵ بهمن برگزار کننده آئین پیر شالیار است که بعضی از مورخان قدمت آن را هزار ساله میدانند.افسانههای مردم منطقه اورامانات پیری اسطوره ای به نام «پیر شالیار» هست که میگویند صاحب کرامات بوده. از جمله این کرامات عجیبی که درباره او روایت میکنند ماجرای شفا یافتن «شاه بهار خاتون» دختر شاه بخارا است که «پیر شالیار» او را شفا میدهد. ماجرا از این قرار بوده است که «شاه بهار خاتون» کر و لال است و تمام طبیبان از مداوای او عاجز میمانند تا اینکه آوازه «پیر شالیار اورامی» به بخارا میرسد. پادشاه بخارا هم شرط کرده است که هر کسی دخترش را شفا دهد او را به عقد وی درمی آورد؛ بالاخره عموی پادشاه با عده ای از اطرافیان پادشاه به سمت اورامان به راه میافتند تا دختر را به نزد «پیر شالیار» ببرند. وقتی که نزدیک روستای «اورامان تخت» میرسند گوشهای دختر به طوری آنی شنوا میگردند و وقتی هم به نزدیکیهای خانه «پیر شالیار» میرسند صدای نعره دیوی توجه آنها را جلب میکند و سریع دیو از تنوره ای که هم اکنون اهالی به آن «تنوره دیوها» میگویند و نزدیک خانه «پیر شالیار» هست، بر زمین میافتد و کشته میشود، در این اثنا زبان «شاه بهار خاتون» هم باز میشود و شروع به صحبت کردن میکند. پادشاه دخترش را به عقد وی در میآورد و مردم جشن عروسی بزرگی برای پیرشالیار و بهار خاتون برپا میکنند که مراسمی که امروز برگزار برگزار میشود سالگرد همان روزه