و انتهای این قصه‌ی سرد و سفید..همیشه سبز خواهد بود...

و انتهای این قصه‌ی سرد و سفید..همیشه سبز خواهد بود...

صبا به تهنیت پیر می‌فروش آمد
که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد

هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد

به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

زفکر تفرقه باز آن تاشوی مجموع
به حکم آنکه جو شد اهرمن، سروش آمد

ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که باده زبان خموش آمد

چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس
سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد

زخانقاه به میخانه می‌رود حافظ
مگر زمستی زهد ریا به هوش امد

حافظ

تیم تیشینه با عرض تبریک سال نو برای همه دوستان بهترین‌ها رو برای شما دوستان همیشگی آرزومند است .
و انتهای این قصه‌ی سرد و سفید..همیشه سبز خواهد بود...

سارا عباسی

سارا عباسی یکشنبه 1 فروردین 95 - 12:23

عکس زیبایی گذاشتید

مطالب بیشتر
[username]

[username] [shamsidatetime]

[postbody]