شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه پدرام آب خضر گزارش خطا خوزستانسد شهید عباسپور ( سد کارون 1 )مسجدسلیمانسددریاچهسد کارون سفر به سد کارون-۱ (قسمت دوم)بعد از حدود ۱۴ ساعت مسیر نه چندان خسته کننده ( به دلیل جو شاد داخل اتوبوس و شوق یافتن دوستان جدید و کلی حرفهای نزده و نشنیده) به اسکله ایی رسیدیم که میبایستی توسط قایقهای موتوری به سمت دیگر سد میرفتیم. از همان ابتدا باران نم نم شروع به باریدن کرد. با این حال وسایل و کوله پشتیها رو به سرعت از داخل اتوبوس به قایق هایی که انتظارمان را میکشیدند نقل مکان دادیم و به سمت منطقه مورد نظر حرکت کردیم. حدودا با ۲۰ تا ۳۰ دقیقه قایق سواری به سمت دیگر سد رسیدیم. هرچه بیشتر با قایق از اسکله دور میشدیم، مناظر جلوه رویاییتری به خود میگرفت.حدودا ساعت ۱۲ ظهر به محل کمپ رسیدیم، عده دیگری در محل کمپ حاضر بودند که کمی تا قسمتی فضا را برای ما ۵۰-۶۰ نفر آماده کرده بودند. تعداد چادرهای برپا شده کافی نبود و عده زیادی از دوستان بدون برنامه و خسته از راه طولانی بی تکلیف فقط نظاره گر منظره بودند و زیاد رمقی برای تکون خوردن نداشتند. من هم با کمال میل تصمیم گرفتم که از چادرهای در نظر گرفته شده گروه صرف نظر کنم و چادر مورد علاقه خودم رو بر پا کنم. با وجود خستگی زیاد، شدت بارون هم هر لحظه بیشتر میشد و باید سرعت عمل به کار میبخشیدیم.بعد از برپایی کامل کمپ بالاخره تصمیم به صرف غذا گرفتم. غذایی که با آن باران حال و هوایی دیگری داشت. چای همیشه بر روی اجاق و افرادی که میبایستی از روشن نگاه داشتن آتش اطمینان حاصل میکردند. (فراموش نکنید، آتش منبع غذا و گرماست و همچنین ابزاری برای دور نگاه داشتن حیوانات وحشی) ابتدا ۲ نفر برای چند ساعت جان فشانی کردند و با نگاه داشتن پلاستیکی بزرگ بالای آتش از آن محافظت میکردند ولی زمانی که مدت زمان بارون طولانی شد، تصمیم بر این شد که این کار به صورت نوبتی توسط تمام اعضای گروه در ۲۴ ساعت شبانه روز تا زمانی که بارون قطع نشده ادامه پیدا کند. ( از خوش اقبالی من،شیفت ساعت ۳ تا ۵ نیمه شب یکی از این پنج روز به من رسید!)هر روز یک قایق موتوری از اسکله به سمت کمپ میآمد، مواد غذایی و مواد مصرفی لازم را تنها همان یک قایق تامین میکرد، پس میبایستی دقت کامل به خرج برده میشد تا هیچ کدام از افراد تا ۲۴ ساعت آینده با مشکلی مواجه نشود. ادامه داستان این سفر و سفرهای دیگرم به دیگر نقاط ایران را در پستهای آینده بنده مطالعه بفرمایید. پدرام آب خضر ارسال آدینه منفرد چهارشنبه 15 مهر 94 - 22:29 سپاس لذت بردیم 3 مهرداد قاسمی چهارشنبه 15 مهر 94 - 22:35 عکس سوم خیلی جالبه مرسی 1 سپهر رسایی چهارشنبه 15 مهر 94 - 22:41 👍👍👍👍👍 1 ادامه نظرات ... مطالب بیشتر
سفر به سد کارون-۱ (قسمت دوم)بعد از حدود ۱۴ ساعت مسیر نه چندان خسته کننده ( به دلیل جو شاد داخل اتوبوس و شوق یافتن دوستان جدید و کلی حرفهای نزده و نشنیده) به اسکله ایی رسیدیم که میبایستی توسط قایقهای موتوری به سمت دیگر سد میرفتیم. از همان ابتدا باران نم نم شروع به باریدن کرد. با این حال وسایل و کوله پشتیها رو به سرعت از داخل اتوبوس به قایق هایی که انتظارمان را میکشیدند نقل مکان دادیم و به سمت منطقه مورد نظر حرکت کردیم. حدودا با ۲۰ تا ۳۰ دقیقه قایق سواری به سمت دیگر سد رسیدیم. هرچه بیشتر با قایق از اسکله دور میشدیم، مناظر جلوه رویاییتری به خود میگرفت.حدودا ساعت ۱۲ ظهر به محل کمپ رسیدیم، عده دیگری در محل کمپ حاضر بودند که کمی تا قسمتی فضا را برای ما ۵۰-۶۰ نفر آماده کرده بودند. تعداد چادرهای برپا شده کافی نبود و عده زیادی از دوستان بدون برنامه و خسته از راه طولانی بی تکلیف فقط نظاره گر منظره بودند و زیاد رمقی برای تکون خوردن نداشتند. من هم با کمال میل تصمیم گرفتم که از چادرهای در نظر گرفته شده گروه صرف نظر کنم و چادر مورد علاقه خودم رو بر پا کنم. با وجود خستگی زیاد، شدت بارون هم هر لحظه بیشتر میشد و باید سرعت عمل به کار میبخشیدیم.بعد از برپایی کامل کمپ بالاخره تصمیم به صرف غذا گرفتم. غذایی که با آن باران حال و هوایی دیگری داشت. چای همیشه بر روی اجاق و افرادی که میبایستی از روشن نگاه داشتن آتش اطمینان حاصل میکردند. (فراموش نکنید، آتش منبع غذا و گرماست و همچنین ابزاری برای دور نگاه داشتن حیوانات وحشی) ابتدا ۲ نفر برای چند ساعت جان فشانی کردند و با نگاه داشتن پلاستیکی بزرگ بالای آتش از آن محافظت میکردند ولی زمانی که مدت زمان بارون طولانی شد، تصمیم بر این شد که این کار به صورت نوبتی توسط تمام اعضای گروه در ۲۴ ساعت شبانه روز تا زمانی که بارون قطع نشده ادامه پیدا کند. ( از خوش اقبالی من،شیفت ساعت ۳ تا ۵ نیمه شب یکی از این پنج روز به من رسید!)هر روز یک قایق موتوری از اسکله به سمت کمپ میآمد، مواد غذایی و مواد مصرفی لازم را تنها همان یک قایق تامین میکرد، پس میبایستی دقت کامل به خرج برده میشد تا هیچ کدام از افراد تا ۲۴ ساعت آینده با مشکلی مواجه نشود. ادامه داستان این سفر و سفرهای دیگرم به دیگر نقاط ایران را در پستهای آینده بنده مطالعه بفرمایید. پدرام آب خضر