شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه مهدیه جمالی گزارش خطا کلیساکلیساهاشیرازکلیسای قلات گزارشی از کلیسای عبدالمسیح قلاتدر روستای قلات یک کلیسای نیمهمخروبه وجود دارد.آن گنبدی که بالای شیروانی میبینید، زمانِ آبادانی کلیسا صلیب بوده و اگر دقت کنید میبینید که برای ساختن گنبد قسمتی از ورق شیروانی را بریدهاند.خوب بعضی از روستاهای ایران جمعیت مسیحی (معمولا ارمنی) قدیمی دارند. قلات جزو این روستاها نیست و مسیحیانش مسلمانان سابقی هستند که در همین قرن خورشیدی به مسیحیت گرویدهاند. باعث و بانی تغییر دین هم یکی از بزرگان روستا بوده به نام «عبدالمسیح».خود عبدالمسیح هم قبلا مسلمان بوده و «عبدالعلی» نام داشته و بعدها (فکر میکنم بعد از ازدواج با همسر مسیحیاش) به مسیحیت گرویده است. این نمایی از خانهی عبدالمسیح است که مدتی بعد از درگذشتش فروخته شده و خانوادهاش مهاجرت کردهاند به انگلیس.به هر حال کلیسا متروکه است و تبدیل شده به محل یادگاری نویسی بازدید کنندگان.پدر همسر گرامی دوستی صمیمانهای با مرحوم عبدالمسیح داشتهاند و زمان حیات او به خانهاش رفت و آمد میکردهاند. یک بار عبدالمسیح و دو مبلغ مسیحی در سالن همین کلیسا مشغول کار کردن روی مخ یک مسلمان جوان بودهاند و دیگر داشتهاند قدمهای آخر را در راه تغییر دین آن بندهی خدا برمیداشتهاند که یک دفعه همسر گرامیِ ۹ ساله بالای محراب میرود و شروع میکند به خواندن سورهی حمد، به صدای بلند و با صوت! طفلک عبدالمسیح و آن دو مبلغ هاج و واج میمانند و احتمالا هر چه رشته بودهاند پنبه میشود. در نظر داشته باشید که قرآن خواندن نابهنگام یک دختر بچهی ۹ ساله چه تاثیری میتواند در ذهن آشفتهی کسی داشته باشد که دارد دینش را عوض میکند!قضیه این بوده که نزدیک جشن تکلیف مدرسهی همسر کوچولوی گرامی بوده و قرار بوده او و چند نفر دیگر در مراسم جشن، سورهی حمد را دستهجمعی به صوت بخوانند و او هم یک دفعه به سرش میرود که بالای محراب برود و شروع کند به تمرین کردن!منبع:http://www.ganjei.com/ ارسال مطالب بیشتر
گزارشی از کلیسای عبدالمسیح قلاتدر روستای قلات یک کلیسای نیمهمخروبه وجود دارد.آن گنبدی که بالای شیروانی میبینید، زمانِ آبادانی کلیسا صلیب بوده و اگر دقت کنید میبینید که برای ساختن گنبد قسمتی از ورق شیروانی را بریدهاند.خوب بعضی از روستاهای ایران جمعیت مسیحی (معمولا ارمنی) قدیمی دارند. قلات جزو این روستاها نیست و مسیحیانش مسلمانان سابقی هستند که در همین قرن خورشیدی به مسیحیت گرویدهاند. باعث و بانی تغییر دین هم یکی از بزرگان روستا بوده به نام «عبدالمسیح».خود عبدالمسیح هم قبلا مسلمان بوده و «عبدالعلی» نام داشته و بعدها (فکر میکنم بعد از ازدواج با همسر مسیحیاش) به مسیحیت گرویده است. این نمایی از خانهی عبدالمسیح است که مدتی بعد از درگذشتش فروخته شده و خانوادهاش مهاجرت کردهاند به انگلیس.به هر حال کلیسا متروکه است و تبدیل شده به محل یادگاری نویسی بازدید کنندگان.پدر همسر گرامی دوستی صمیمانهای با مرحوم عبدالمسیح داشتهاند و زمان حیات او به خانهاش رفت و آمد میکردهاند. یک بار عبدالمسیح و دو مبلغ مسیحی در سالن همین کلیسا مشغول کار کردن روی مخ یک مسلمان جوان بودهاند و دیگر داشتهاند قدمهای آخر را در راه تغییر دین آن بندهی خدا برمیداشتهاند که یک دفعه همسر گرامیِ ۹ ساله بالای محراب میرود و شروع میکند به خواندن سورهی حمد، به صدای بلند و با صوت! طفلک عبدالمسیح و آن دو مبلغ هاج و واج میمانند و احتمالا هر چه رشته بودهاند پنبه میشود. در نظر داشته باشید که قرآن خواندن نابهنگام یک دختر بچهی ۹ ساله چه تاثیری میتواند در ذهن آشفتهی کسی داشته باشد که دارد دینش را عوض میکند!قضیه این بوده که نزدیک جشن تکلیف مدرسهی همسر کوچولوی گرامی بوده و قرار بوده او و چند نفر دیگر در مراسم جشن، سورهی حمد را دستهجمعی به صوت بخوانند و او هم یک دفعه به سرش میرود که بالای محراب برود و شروع کند به تمرین کردن!منبع:http://www.ganjei.com/