شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه دوست گرامی برای آشنایی با گشت و گذارهای دیگر دوستان از شبکه اجتماعی تیشینه دیدن کنید. مشاهده شبکه اجتماعی گردشگری تیشینه ali RF گزارش خطا عباس برزگرکارآفرین گردشگریمرد روستایی ایرانی با درآمد میلیارد دلاری مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیارد دلاری !همهچیز از یک اتفاق ساده شروع شدمرد جوان روستایی که با نبوغ و خوششانسی توانسته سرانجام صنعت توریسم ایران را به ایدهآلهای ارزآوریاش نزدیک کند کارش را با دستفروشی آغاز کرده است. عباس برزگر میگوید: دستفروشی برایم تنها روزی ٣هزار تومان درآمد داشت که این مبلغ هرگز جوابگوی مخارج زندگی من و خانوادهام نبود.مسیر کسب و کار و زندگی عباس در یک شب بارانی بهطور معجزه آسایی تغییر کرد: با موتورسیکلتم از کوچه پس کوچههای روستایمان عبور میکردم که ناگهان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان رسیدم. باران، تاریکی و گم شدن در راه برگشت حسابی خسته و کلافهشان کرده بود. آنها را به خانه خود دعوت کردم تا شب را در آنجا بگذرانند.میهمانان آلمانی سرزده آمده بودند و در سفره فقیرانه عباس برزگر به جز دمپختک گوجهفرنگی، ماست محلی و ترشی لیته چیز دیگری پیدا نمیشد. آنها شب را هم درکنار خانواده برزگر و در رختخوابها و ملحفههای دستدوز همسرش گذراندند. یکی از میهمانها که پسر جوان ٢٠ سالهای بود بینهایت غمگین و پکر به نظر میرسید. مترجم در جواب کنجکاوی عباس میگوید که فردا روز تولد اوست و او از اینکه نتوانسته است به کشورش برگردد و تولدش را در کنار خانواده، دوستان و در زادگاهش جشن بگیرد ناراحت است.علی و زهرا فرزندان خردسال عباس برزگر موضوع را میشنوند. میز کوچک چرخ خیاطی مادر، چند بادکنک و کیک خانگی تنها بضاعت آنها برای خوشحال کردن میهمان آلمانی است. میهمان جوان از دیدن جشن تولد روستاییاش هیجانزده میشود و از صحنهها فیلمبرداری میکند. خانواده برزگر بعدتر میفهمند که مادر روزنامهنگار آن میهمان آلمانی جشن تولد در ایران را رسانهای کرده است. استقبال مخاطبان، خانواده برزگر را به سرعت محبوب میکند. از سازمان میراث فرهنگی به عباس برزگر خبر میدهند که میهمانان جدیدش در راهند.این سرآغاز توسعه هتل روستایی عباس برزگر میشود. حالا سیاه چادرهای عشایری هم به مجموعه هتل روستایی او اضافه میشوند. در همان محل اسکان واقعی عشایر.عباس میگوید:کار خاصی انجام ندادم تنها گردشگران خارجی را مانند اقوام و فامیل خودم در خانه پذیرایی کردهام، با غذاهای محلی خودمان، چای آتشی، ماست و پنیر گوسفندی. البته میهمانان هم توقع زیادی نداشتند تنها میخواستند چند روز زندگی روستایی در ایران را تجربه کنند.عباس برزگر میهمانانش را به تماشای علفچینی و میوهچینی روستاییان میبرد، در عروسیها و حنابندانهای روستایی میهمان میکند و به شبنشینیهای هم ولایتیهایش کنار آتش دعوت میکند. با آنها سیب زمینی کباب شده و چای آتشی میخورد. گاهی هم میهمانانش با او شیر میدوشند و کشک درست میکنند اما این تمام کاری نیست که خانواده برزگر انجام میدهند.عباس ادامه میدهد: من با میهمانانم صادق هستم و هیچوقت نخواستم آنها را فریب بدهم یا چند برابر قیمت واقعی چیزی را به آنها بفروشم. صنایع دستی و تمام سوغات روستایی که در فروشگاهم گذاشتهام برای مشتریان ایرانی و خارجی یک قیمت دارد. من از ناآگاهی آنها نسبت به بازار ایران و قیمتهایش سوءاستفاده نکردهام. او میگوید: برای غذای میهمانانش سنگتمام میگذارد.تمام غذاها از باکیفیتترین و مرغوبترین مواد اولیه محلی و روستایی تهیه میشوند. ١٠ دقیقه پیش از غذا از مزرعه برای میهمانانش سبزیجات تازه میچیند و صبحها قبل از طلوع آفتاب عسل تازه از کندو خارج میکند و سرمیز صبحانه میبرد. میهمانانش در دفتر یادگاری هتلش نوشتهاند «احساس میکنند در کنار خانواده خود زندگی میکنند.» و این تفاوت اساسی کسب و کار عباس برزگر با دیگرانی است که اعتماد مشتریان خود را خدشهدار میکنند. ارسال مطالب بیشتر
مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیارد دلاری !همهچیز از یک اتفاق ساده شروع شدمرد جوان روستایی که با نبوغ و خوششانسی توانسته سرانجام صنعت توریسم ایران را به ایدهآلهای ارزآوریاش نزدیک کند کارش را با دستفروشی آغاز کرده است. عباس برزگر میگوید: دستفروشی برایم تنها روزی ٣هزار تومان درآمد داشت که این مبلغ هرگز جوابگوی مخارج زندگی من و خانوادهام نبود.مسیر کسب و کار و زندگی عباس در یک شب بارانی بهطور معجزه آسایی تغییر کرد: با موتورسیکلتم از کوچه پس کوچههای روستایمان عبور میکردم که ناگهان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان رسیدم. باران، تاریکی و گم شدن در راه برگشت حسابی خسته و کلافهشان کرده بود. آنها را به خانه خود دعوت کردم تا شب را در آنجا بگذرانند.میهمانان آلمانی سرزده آمده بودند و در سفره فقیرانه عباس برزگر به جز دمپختک گوجهفرنگی، ماست محلی و ترشی لیته چیز دیگری پیدا نمیشد. آنها شب را هم درکنار خانواده برزگر و در رختخوابها و ملحفههای دستدوز همسرش گذراندند. یکی از میهمانها که پسر جوان ٢٠ سالهای بود بینهایت غمگین و پکر به نظر میرسید. مترجم در جواب کنجکاوی عباس میگوید که فردا روز تولد اوست و او از اینکه نتوانسته است به کشورش برگردد و تولدش را در کنار خانواده، دوستان و در زادگاهش جشن بگیرد ناراحت است.علی و زهرا فرزندان خردسال عباس برزگر موضوع را میشنوند. میز کوچک چرخ خیاطی مادر، چند بادکنک و کیک خانگی تنها بضاعت آنها برای خوشحال کردن میهمان آلمانی است. میهمان جوان از دیدن جشن تولد روستاییاش هیجانزده میشود و از صحنهها فیلمبرداری میکند. خانواده برزگر بعدتر میفهمند که مادر روزنامهنگار آن میهمان آلمانی جشن تولد در ایران را رسانهای کرده است. استقبال مخاطبان، خانواده برزگر را به سرعت محبوب میکند. از سازمان میراث فرهنگی به عباس برزگر خبر میدهند که میهمانان جدیدش در راهند.این سرآغاز توسعه هتل روستایی عباس برزگر میشود. حالا سیاه چادرهای عشایری هم به مجموعه هتل روستایی او اضافه میشوند. در همان محل اسکان واقعی عشایر.عباس میگوید:کار خاصی انجام ندادم تنها گردشگران خارجی را مانند اقوام و فامیل خودم در خانه پذیرایی کردهام، با غذاهای محلی خودمان، چای آتشی، ماست و پنیر گوسفندی. البته میهمانان هم توقع زیادی نداشتند تنها میخواستند چند روز زندگی روستایی در ایران را تجربه کنند.عباس برزگر میهمانانش را به تماشای علفچینی و میوهچینی روستاییان میبرد، در عروسیها و حنابندانهای روستایی میهمان میکند و به شبنشینیهای هم ولایتیهایش کنار آتش دعوت میکند. با آنها سیب زمینی کباب شده و چای آتشی میخورد. گاهی هم میهمانانش با او شیر میدوشند و کشک درست میکنند اما این تمام کاری نیست که خانواده برزگر انجام میدهند.عباس ادامه میدهد: من با میهمانانم صادق هستم و هیچوقت نخواستم آنها را فریب بدهم یا چند برابر قیمت واقعی چیزی را به آنها بفروشم. صنایع دستی و تمام سوغات روستایی که در فروشگاهم گذاشتهام برای مشتریان ایرانی و خارجی یک قیمت دارد. من از ناآگاهی آنها نسبت به بازار ایران و قیمتهایش سوءاستفاده نکردهام. او میگوید: برای غذای میهمانانش سنگتمام میگذارد.تمام غذاها از باکیفیتترین و مرغوبترین مواد اولیه محلی و روستایی تهیه میشوند. ١٠ دقیقه پیش از غذا از مزرعه برای میهمانانش سبزیجات تازه میچیند و صبحها قبل از طلوع آفتاب عسل تازه از کندو خارج میکند و سرمیز صبحانه میبرد. میهمانانش در دفتر یادگاری هتلش نوشتهاند «احساس میکنند در کنار خانواده خود زندگی میکنند.» و این تفاوت اساسی کسب و کار عباس برزگر با دیگرانی است که اعتماد مشتریان خود را خدشهدار میکنند.