روستای افوس در 38 کیلومتری غرب شهر داران مرکز فرمانداری فریدن بین روستاهای شش جوان، بوئین، داش گسن و خویگان قرار دارد. ده افوس در دامنه کوه قوسی شکل به همین نام ایجاد شده است.
جشن محصول یا جشن حکومت زن از جمله مراسم واعیادی است که مردم افوس بر پا میکنند
این جشن که مصادف است با برداشت محصول است معمولاً 80 روز بعد از فروردین برگزار میگردد.
جشن روز مخصوص نداشته و رسم چنان است که در یکی از روزهای اواخر بهار انجمنی از ریش سفیدان و بزرگترها و تنی چند از زنان گیس سفید و مسن تشکیل میشود.
وظیفه اصلی این انجمن تعیین روز قطعی برگزاری جشن است ضمناً انجمن کمیته ای را که میبایست مقدمات جشن را فراهم کند انتخاب مینماید. افراد در این کمیته وظیفه ای مخصوص دارند مهمترین وظیفه این هیئت انتخاب حاکم است که پس از مشورت و گفتگوی زیاد ازبین زنان ده انتخاب میگردد.
این حاکم باید خصوصیاتی داشته باشد. به حسن خلق و نیکوکاری معروف بوده رشید و بلند قامت باشد,جذبه و شهامت داشته باشد. آنچه در انتخاب یک حاکم دخالت زیاد دارد آن است که مابین زنان محبوبیت خاص داشته باشد، خوب حرف بزند و امر و نهی کند در فرمانش ثابت قدم باشد.
کسیکه بعنوان حاکم زنان انتخاب میگردد برای خانواده و همسرش افتخار بزرگی است.
تمامی مردم ده با هم بستگی دارند اما حاکم شدن آرزوئی بوده که همه زنان دارند. بعد از انتخاب حاکم زیر نظر او «رجال دولت» و اعیان مملکت انتخاب میگردد و جایگاهشان در بارگاه معین میشود
همچنین شخصی مأمور میشود که چند روز عصر در ده جار بزند و مردم را مژدگانی از چنین روزی دهد.
با اعلان و تعیین روز جشن شور و شوق عجیبی در مردم پدیدار میگردد. همه با میل و علاقه آماده برگزاری جشن میشوند, از بستگانشان در روستای مجاور و شهرها دعوت میکنند تا در روز جشن بافوس بیایند.
در این جشن زنان وظایفی خاص و مردان مراسمی مخصوص بخود دارند که باید دور و جدا از هم این مراسم را در روز جشن انجام دهند. هرچه روز جشن نزدیکتر میشود اشتیاق مردم و کوشش آنها در تدارک جشن بیشتر میگردد.
در این تدارک همگان شرکت میکنند و هر کمکی که از آنان خواسته شود انجام میدهند. میدان بزرگ ده چراغانی میشود دیوار و کیف میدان با قالی مفروش میگردد.
کرسیها و تخت و بارگاه برپا میشود و روی تخت به زیباترین وجه تزئین میگردد.
در روز جشن نباید هیچ مردی در ده باشد، بنابراین عصر روز قبل از جشن عده ای از مردان وسائل خواب و خوراک خود را برداشته راهی سرچشمه میشوند. بقیه مردان و پسران باید صبح روز جشناز ده خارج شوند و هیچ مردی را حق آن نیست که روز جشن در ده بماند.
در این روز اداره ده بدست زنان میافتد و زنان حاکم مطلق اند
با شروع جشن دروازههای ده قرق میشوند و هیچ مردی یا پسری حق ورود به ده را ندارد اگر کسی ندانسته وارد شود قراولان او را به حضور حاکم میآورند.
حاکم یا یکی از وزراء با او صحبت میکنند و علت آمدن او را جویا میشوند. دومین سؤال از او اینست که : مگر نمیدانستی امروز جشن حکومت زن است و هیچ مردی را حق این نیست که وارد شود.بسته به نوع جوابی که مرد تازه وارد میدهد او را میبخشند یا تنبیه میکنند
در صبح روز جشن زنان بهترین لباس خود را میپوشند و دسته رامشگران زن درگوشه ای از بارگاه مینوازند.
مدعوین و درباریان بدستور حاکم با چای و شربت پذیرائی میشوند.
همه زنان روستا به هر ترتیب که بتوانند خود را به میدان میرسانند و اگر در میدان جائی نیافتند به بام خانههای مشرف به میدان میروند، همه زنان مسرورند و به جلال و جبروت حاکم یکروزه غبطه میخورند.
کف میزنند و شادی میکنند، با صدای بلند شادباش میگویند و کلی کلی میزنند.
میدان یکپارچه سرور و نشاط میشود وقتی رامشگران با اجازه حاکم آهنگ طرب سر میدهند همه دست میزنندو بفرمان حاکم رقص دستجمعی شروع میشود .
زنان مسن که رقص چوبی را باستادی میدانند در وسط میدان حاضر میشوند، دست در دست یکدیگر حلقه کرده با آهنگ ملایم رقص چوبی آغاز میشود. این رقص بسیار جالب و در نوع خود بی نظیر است.
رقص زنان مسن که به استادی میرقصند زنان دیگر را به پایکوبی وا میدارد و زنان جوان را مشتاق به رقصیدن میکند. با اجازه حاکم زنان جوانتر در میان زنان مسن برقص مشغول میشوند.
صحنه ای جالب بوجود میآید.
وقتی رقص چوبی زنان پایان میگیرد بدستور حاکم رقص دختران شروع میگردد لباس دختران در این رقص متحدالشکل نیست، عده ای لباس گرجی و تعدادی لباس شهری به تن دارند.
این گوناگونی لباس در رقص آنقدر بدیع است که زنان دیگر را که ناظر هستند دچار تعجب میکند، این رقص چوبی رقصی است شهری و روستایی این مراسم تا کمی بعد از ظهر ادامه دارد وسپس حاکم به زنان دستور میدهد که مدعوین و زنان ده برای صرف نهار به منازل خود بروند و بعد از آنکه بارگاه خالی شد دستور مرخصی وزراء و درباریان نیز صادر میگردد و خود با ندیمههای مخصوص و قراولان حاضر به منزل مراجعت میکند و فقط چند مستحفظ از بارگاه حراست مینمایند.
در همین روز در سرچشمه مراسم دیگری برپا است , سرچشمه تا ده 5 کیلومتر فاصله دارد و در دل کوهستان واقع است و آب بصورت آرتزین از زمین میجوشد و در جویبارهای افوس جاری میشود.
مردان به محض ورود به سرچشمه جایگاه مخصوص خانوادگی خود را که اجدادشان در آن جایگاه چنین روزی را میگذرانیده اند آب و جارو کرده و چادرها را نصب میکنند
چادرها از دوختن چهار چادرشب یا بیشتر به هم درست میشود هر چادر معمولاً پنج ستون چوبی دارد که یکی در وسط و بقیه در چهارگوش چادر نصب میشود بطوریکه وقتی چادر کاملاً نصب شد مانند یک چتر زیبا جلوه گر میگردد.
وقتی همه چادرها برپا شد منظره جالبی بوجود میآید,رنگ گوناگون چادرها و اینکه در دو طرف دره در امتداد سیصد متر در شیب زمین بطور مطبق نصب شده اند، نسیم ملایم و خنک کوهستان که به این چادرها میوزد، مردان روستایی با شلوار گشاد که داخل این چادرها و در کنار منقل و قوری و سماور لمیده اند، منظره پیرها و جوانان و پسر بچهها که به دلیل مراسم از مادرانشان جدا شده اند، چمباتمه زدن عده ای از بچهها در چادرها، بوی غذا که فضای سرچشمه را در بر گرفته، آنطرفتر صدای جوشش آب از زمین، هیاهوی عده ای از مردم که هنوز بدنبال جای مناسب برای استقرار چادر میگردند، منظره کوهستان پربرف افوس و استخری که در قسمت شمال سرچشمه از انباشته شدن آب بوجود آمده، همه از مناظری است که هر بیننده ای را متعجب میسازد
غذای مردها در سرچشمه از شب پیش اماده شده و در سرچشمه گرم میشود، وقتی کسی از نزدیک چادرها عبور میکند صاحب چادر با کمال خلوص و بدون ریا با صدای گیرا، وی را دعوت به صرف غذا وچای و میوه میکند.
بعد از غذا مردان مسنتر با نشستن بدور سماور و منقل و قوری از گذشتههای این جشن صحبت میکنند.
مردان جوان و پسر بچهها از قسمتهای مختلف دره کوهستانی سرچشمه دیدن میکنند و بعضی از آنها برای آوردن برف راه ارتفاعات را در پیش میگیرند.
در سمت شمال غربی سرچشمه در حدود 20 متر بلندتر از کف سرچشمه آثار حوض سنگچین شده به چشم میخورد که در سراسر روز جشن عده ای اطراف آن نشسته و بصحبت مشغولند این حوض که آبی سرد و زلال داشته در نظر مردم حوضی مقدس و متبرک بوده است و در طول زمان معجزاتی از آن بمنصه ظهور رسیده است.
اعتقاد عمومی بر آنست زمانی که حوض آب داشته همیشه جامی زرین مانند قایق روی آب گردش میکرده، اما این جام بنظر و دید همگان نمیآمده است وفقط افراد خیلی با ایمان و مؤمن آنرا میدیده اند.
این افراد حق نداشتند که جام را لمس کنند چه به محض آنکه اراده گرفتن جام را داشتند جام ناپدید میگردید. این حوض که اکنون هم پرچم سبز رنگی بر دیوار ان باهتزاز است در نزد افوسیها فوق العاده مقدس میباشد.
چه امروزه هم مشکل گشای زن ومرد افوسی است وافوسیان را سخت بر این حوض اعتقاد است. دختران دم بخت با گذاشتن عروسکی کوچک در شکافهای سنگی حوض به انتظار شوهر بخت خود را آزمایش میکنند.
زنان شوهردار و بدون بچه عروسکی را در گهواره ای کوچک میخوابانند و بکنار حوض مینشینند و با خدای خود راز و نیاز میکنند، سپس سنگی کوچک و صاف را انتخاب نموده به دیوار حوض تکیه میدهند اگر سنگ به بدنه حوض بچسبد مراد آنان حاصل است و در صورت مراجعه به دکتر و دوا درمان سال آینده بقول خودشان صاحب پس کاکل زری یا دختر گیسو مروارید خواهند بود.
جوانانی که از دیواره شرقی ارتفاعات سرچشمه بالا میروند وقتی چشمشان به آثار دیواره سنگچین شده که توسط اجدادشان که یکمتر و نیم عرض دارد سراسر ناحیه ای را دربر میگیرد که میتوان ازآنجا در مقابل مهاجمین دفاع کرد.
این دیواره در حدود سال 1138 هجری قمری یعنی 5/2 قرن قبل برای مقابله با هجوم افاغنه ساخته شده و در پس دیوار بوده که جوانان و مردان افوس افغانها را که به دهاتشان حمله کرده بودند شکست دادند.
معروف است که وقتی خبر هجوم دسته ای از افغانها به افسوس رسید مردم ده خود را ترک کرده با زن و بچه اثاثیه و اغنام و احشامشان به سرچشمه پناه بردند و در پناه دیوار فوق بدفاع پرداختند، ساخت دیوار طوری است که مهاجم بایستی از یک سربالائی تند خود را به محصورین برساند.
در این صورت حمله به مهاجم آسان بوده و در دفاع را ممکن میسازد. جنگ با دستجات افاغنه 3 روز بطول میانجامد وقتی که آذوقه محاصره شدگان رو باتمام بوده و شکستشان قطعی، جوانی بلند بالا و رشید سوار بر اسب کبودی ظاهر شده و مردم را در جنگ با افاغنه ترغیب میکند
این جوان شجاع پیشاپیش افوسیها به نبرد میپردازد، افوسیها بطوری تهییج شده که با شدت وقوت بدون ترس بر دشمن حمله میآورند، افغانها که انتظار چنین حمله ای را نداشته اند.
مقاومت نکرده راه فرار در پیش میگیرند. بدین مناسبتها است که سرچشمه نزد افوسیها مقدس و متبرک است.
بعد از بازدید جوانان از قسمتهای مختلف سرچشمه , درحدود ساعت 3 بعد از ظهر صدای تکبیر و الله اکبر در کوهستان طنین میافکند .
مردان و پسران با شنیدن صدای مؤذن بسمت غرب چشمه که مکانی رفیع ومسطح است میشتابند، امام جماعت حاضر است و نماز ظهر و عصر برگزار میگردد و سپس امام دست بدعا برداشته دیگران آمین میگویند.
صدای دعا در کوهستان طنین میافکند و انعکاس آن دلها را به وجد آورده بخدا نزدیکتر میکند. همه با خلوص نیت دعا میکنند، احساس میشود که در این مکان بخدا نزدیک ترند.
نماز و دعا ساعت 4 بعد از ظهر پایان میپذیرد و سپس مردم با یکدیگر دست میدهند، مراسم سرچشمه از این ساعت به بعد تمام شده و هر کس میخواهد میتواند بار و بنه خود را جمع کرده عازم روستا شود.
زنان تا دروازه به استقبال مردان میآیند و همراه آنان کوچههای ده را طی میکنند و در پیاده کردن اثاثیه و بار به آنها کمک میکنند. حوالی غروب همه مردان و پسران به خانواده خود ملحق میشوند.
زنان از انجام مراسم خود و مردان از رویدادهای سرچشمه برای زنان نقل میکنند، هر طرف با دقت به سخنان طرف دیگر گوش میدهد تا برای آینده بتواند جشن را با این خصوصیات اجرا کند.
منبع:
http://mnkh.blogfa.com/post/531
http://www.ichto.ir/Default.aspx?tabid=476&vw=3&ItemID=88&d=13920318
http://www.isfahanblog.com/3163
http://afos.persianblog.ir/post/108/
http://afus.persianblog.ir/post/13/