از خاک بی ارزش و آب جاری و روان، زلال حقیقت را به منظر چشم هر ناظری میهمان میکنند و از گردش چرخ «کوزه گری» چرخ گردون را به بازی میگیرند تا از میان این چرخ و خاک و گردش، نانی حلال به کف آرند و به غفلت نخورند.
اینجا سرزمین هنر کوزه گری است. کوزه گرانی که دست در دست، آب در خاک، پای در چرخ و چشم در کوره، کوزهها میسازند و اسباب بازی و هنرورزی فراهم. مکتوم دل خویش را نه چون نقاش بر روی بوم که بر روی خاک چون موم پیاده میکنند.
احساسات پاک و خالصانه خویش را نه با قلم بر روی لوح و دفتر که بر روی «گِل» مینویسند. نوشته ای ماندگار، و آنگاه نقشها و رنگها میزنند این مصنوعات خاکی و گلی را و چنان ذوق به خرج میدهند که هنرمندان چینی ساز کشور
چین و ماچین را نیز به تحیر وا میدارند.
اگر آنها در کارخانهها و کارگاههای بزرگ و مجهز با دستگاهها و امکانات بسیار و با استفاده از رایانه و تکنولوژی مدرن روز، دل اشراف زادگان را میبرند، اینجا در این «دهکده هنر کوزه گری
ایران»دل هر بیننده، از فقیر و شهیر گرفته تا صغیر و کبیر را میربایند و از
خمیر تلاش و ضمیر زلال خویش، معاش به سماع در گردش چرخ کوزه گری به راستی این کوزه گران بی ادعا، شعر کهن
ایران زمین و دیار آذربایجان
...مشاهده کامل متن را به فصاحت چنین زمزمه میکنند که:«هنر نزد ایرانیان است و بس!»
کوزه کنان، هنرکده سفالین ایران از تبریز که به مقصد شهر تسوج در شمال غرب ایران حرکت میکنی، 30 کیلومتر مانده به تسوج، و در فاصله 6کیلومتری شهر شبستر، چشمه جوشان و فرح زایی وجود دارد که خستگی از چهره مسافران میزداید و به نیکی، به پیشباز مهمانان میرود.
از آب زلال چشمه همیشه جاری «قره کهریز» (کاریز سیاه) آبی بر صورت میزنی و از آن جرعه ای مینوشی.
آنگاه سر را بلند میکنی تا یادی از تشنه لب کربلا کنی. در این لحظه سرشار از شادمانی، چشمانت، «صنایع دستی» چیده شده در اطراف این چشمه را میزبان میشود که تو را برای لحظاتی به عالم خاطرات و رویاهای شیرین پرواز میدهد.
ابتدا تعجب میکنی که این مجسمههای هنرمندانه، نقشهای زیبا و رنگهای دل انگیز چگونه در این حاشیه جاده سربرآورده اند، اما چون به میان آن نقشها و رنگها میروی، دامن دامن گل و ریحان خوشبوی باغ هنر ایرانی و آذربایجانی را میبینی که به دست هنرمندانه کوزه گران آذربایجان، چنین زیبا، شعر خلاقیت و تصنیف «بودن» سرودهاند.
آری اینجا «هنرکده کوزه گری ایران» است. کوزه کنان! شهر کوچکی که تا دیروز روستائی بود بی نام و نشان. و اگر نشان داشت به مدد نام «حاج مهدی کوزه کنانی» معروف به ابوالملّه، مالک و صاحب خانه معروف مشروطیت تبریز در خیابان راسته کوچه تبریز بود که بعدها خانه اش به ستاد فرماندهی مبارزان و مشروطه طلبان و به ویژه ستارخان (سردار ملی) و باقرخان (سالار ملی) مبدل گشت.
همان مبارزی که خانه زیبا و دل باز خویش را در اختیار مبارزان قرار داد. خانه او هم اکنون، به یکی از موزههای زیبا و جاودانه تبریز تبدیل شده است.
مردمان این منطقه با خاک رس و اندکی آب بر روی چرخ کوچک گردون، نمایش عشق بازی راه میاندازند و اپرای مهربانی اجرا میکنند. سمفونی زیبای طبیعت را بر روی سِن «خاک و کوزه» به نوا در میآورند و با قلم ذوق و بر لوح خاک، شعر مهر میسرایند، سِحر «سیر جهان» میکنند و نرد عشق میبازند.
آنگاه از سر صدق و صفا، محصولات هنری خویش را به اطراف «قره کهریز» میآورند تا هم خود به نانی برسند و هم هنر سفال گری را مهمان چشمان خسته مسافران کنند.
سالهاست مردمان و ساکنان این شهر کوچک و روستاهای اطراف، نان خویش را به عرق جبین هنرمندانه، از اختلاط آب و خاک و از تنور چرخ کوزه گری درمیآورند. اینجا مرد و زن، کوچک و بزرگ، شغل اصلی شان کوزه گری است.
البته کوزه گری تنها عنوان است وگرنه از گلدانهای بزرگ و کوچک گرفته تا قلکهای کودکانه و دلفریب، مجسمههای رنگی ساخته شده از گل و رس (و نه چینی گرانقیمت!) حاصل تلاش هنرمندانه آنهاست.
اما در هر حال، همه این محصولات حول محور «کوزه» و کوزه گری میچرخد. در سالهای دور، آن زمان که محصولات پلاستیکی و فرآوردههای نفتی دردسر آفرین! پا به عرصه وجود ننهاده بود، کوزه ای پر از آب زلال و خنک، همیشه همراه کشاورزان، دامداران، چوپانان و خانوادهها بود.
خاک رس و کوزههای سفالی، به خاطر ویژگی خاصی که داشته و دارند، تا مدتهای بسیار آب را خنک و تمیز نگه میدارند. بنابراین، کوزه، نماد صافی و صداقت و لطافت است.
منبع :
محمد امین خوش نیت- خبرنگار فارس در تبریز
http://tabriz.irib.ir/