قلعه سنگ سیرجان مربوط به
دوره ساسانیان - دورانهای تاریخی پس از اسلام است و درجنوب شرقی
سیرجان واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۵۳ بهعنوان یکی از آثار ملی
ایران به ثبت رسیده است.
قلعه سنگ سیرجان قلعه ای است بزرگ از سنگ و همچون دژی تسخیر ناپذیز است . که حوادث بی شمار تاریخی را از سر گذرانده است.
قلعه سنگ به همراه منبر زیبای سنگی و هنرمندانه اش که در سال 789 ه.
ق. در سنگی یک پارچه شکل گرفته است که بسیار جالب و دیدنی است.
قلعه سنگ در حقیقت ارگ نظامی شهر بوده و منبر سنگی آن متعلق به
دوره سلطان احمد مظفری که از امرای آل مظفر بوده. در این قلعه آثار ساختمانی زیادی وجود دارد که از جمله انبار مخروبه و پلکانهای سنگی و منبر سنگی زیبای آن را میتوان نام برد.
این قلعه به صورت ویرانه ای بسیار عظیم بر روی تپه ای در جنوب
سیرجان مشاهده میشود.
که دارای جایگاههای مختلف مانند دختر نشین،شاه نشین،منبر سنگی،سوراخ حلال و حرام،(عوام معتقدند که هر کس بتواند از این سوراخ تنگ عبور نماید حلال زاده ودر صورت عدم توانایی
...مشاهده کامل متن در عبور ازاین معبر حرام زاده میباشد!)، زندان،پلههای سنگی و...می باشد.
سابقه پیدایش این شهر به روایتی به زمان خسرو فرزند بلاش اشکانی و به روایتی به زمان هارون الرشید میرسد. سیرجان یا سیرگان یا شهریجان ابتدا در محل قلعه سنگ در 9 کیلومتری جنوب شرق محل فعلی سیرجان بنا گردیده و چنان چه مورخان ثبت کرده اند دارای حصار محکم و هشت دروازه بوده است .
که این خود اهمیت و وسعت شهر را در روزگار گذشته نشان میدهد.
این شهر تا قرن چهارم هجری یعنی زمان حکومت خلفا مرکز ولایت کرمان بوده است. در روایات تاریخی آمده است مردم آن غنی ، ثروتمند و اکثرا تاجر بوده اند. و از جمله محصولات آن نیز غله ، پنبه و خرما بوده است در واقع شهر قدیم سیرجان بوده که در حال حاضر جز دیوارهای فروریخته و منبر سنگی چیزی باقی نمانده و اگر آثاری موجود باشد ، جز در دل خرابهها و داخل ساختمانهایی که به صورت تپههای خاک در آمده اند ، چیزی دیده نمیشود .
قلعه سنگ بر روی کوه سفید آهکی ، که در وسط جلگه سیرجان با ارتفاعی در حدود 200 متر از سطح جلگه قرار دارد ، بنا شده که محیط آن حدود 4000 متر است . بالای این کوه را مسطح نموده اند تا بتوانند ساختمان بسازند.
این قلعه در اصل قلعه نظامی شهر بوده و ساختمانهای شهر در اطراف قلعه و بخصوص در قسمت شرقی و شمالی آن تا حومه کهن شهر بنا گردیده است. در قسمت جنوبی این قلعه ، خانه هایی عالی و منازلی مرتفع با دیوارهایی بلند وجود داشته که محل سکونت اعیان و اشراف بوده است .
در سمت شمالی آن خیابانی وسیع ، از شرق به غرب امتداد داشته که در اطراف آن بازار ، منازل مسکونی و تجارتخانه قرار داشته است . در قلعه ، محبسی وجود داشته که در آن مومیایی پیدا شده است .
این محبس در سمت جنوبی قلعه است و شکافی در آن وجود دارد که معدن مومیایی است. قلعه ای مهم در ایران به شمار میرفته ، بیش از ششصد سال است که ویران شده است.
قلعهسنگ که در وسط دشت مسطحی قرار دارد از مسافتی دور بسان صخرهای سترک و سفیدرنگ بنظر میرسد.محوطه قلعه سنگ از سه واحد مختلف که عبارتست از صخره سنگی میانی و دو حصار پیرامون آن، تشکیل یافته است.فاصله حصار اول و دوم در بیشترین مقدار آن حدود 200متر است.عمده واحدهای مسکونی و ساختمانهای همگانی قلعه در فاصله دو حصار ساخته شده است.تمامی بناهای این قسمت از خشت خام- است.روشن شدن وضع بناهای این منطقه تنها بیاری انجام کاوشهای باستان شناسی میسر است و این کاری است که باید نسبت بآن اقدام لازم صورت پذیرد.
حصار بیرونی قلعه نیز از خشتخام برپا شده و حدود 5متر ضخامت آنست و در طول آن برجهای مدوری به قطرهای 6 تا 8 متر ایجاد کردهاند. در فاصله دو کیلومتری قلعه آثار دو خندق کمعرض بصورت دو کانال وجود دارد که باحتمال حد حومه را در زمان آبادانی قلعه مشخص میکند.در فاصله بین خندقها و بنای اصلی قلعه کموبیش برجستگیهای مربوط به ویرانههای کهن بچشم میخورد.
وضع قسمت سنگی میان قلعه بصورتی است که ایجاب میکند تا یک رشته بررسیهای کامل و کاوشهای علمی برای روشن ساختن چگونگی آن انجام گیرد.بطور اجمال درباره این محل میتوان گفت که با استفاده از وضع طبیعی صخره و انجام برخی تعمیرات بصورت کوهبریهای محدود و جاسازی کردن برای ساختن دیوارهائی چند،موجبات بنای تعدادی صفه را فراهم ساختهاند و بکمک مصالح بنائی،بخصوص آجر و ملاط گچ،ساختمانهای گوناگون بر روی آنها بوجود آوردند.این ساختمانها در اصل عبارت بوده است از محل سکونت حکمران،برجهای دیدهبانی،باحتمال محل ذخیره آب، حمام،انبارهای آذوقه وبالاخره دیوارهائی جهت مسدود کردن راه وصول به بالاترین قسمت صخره.در وضع موجود کمتر با اثری کامل و دست نخورده در این قسمت برخورد میشود.
مردم محل یکی از صفههای قلعه را بنام تختداروغه مینامند در دیوارسازیهای مورد بحث آجرهای نازک خاصی دورهء آل بویه و آجر-های معمول دورهء سلجوقیان بکار رفته است.همچنین در ویرانههای این قسمت تنبوشههای سفالی قرمزرنگ مشاهده میگردد.
سابقهء تاریخی قلعه
درباره سابقه تاریخی قلعهسنگ آقای شیخ عبد المحسن محسنی در سال 1335 با انجام تحقیقات لازم مطلبی تنظیم کردهاند که ما در زیر خلاصه آنرا به نقل از سالنامه فرهنگ سیرجان1برای اطلاع بیشتر علاقمندان ذکر میکنیم.
«نام قدیم آن (قلعه برکوه)است که در پارهای تواریخ مذکور است و هرجا در وصف کرمان و ذکر قلاع آن قلعه برکوه نام برده شده است مراد همین قلعه بوده است و پس از غلبه اعراب بر این حدود،مانند سایر نامهای فارسی معرب شده و به حجر البیضاء موسوم گردید.این قلعه سه حصار معتبر داشته که در نهایت استحکام ساخته شده و در داخل آنها خانه و عمارات زیادی بوده دارای برجهای متعدد نزدیک بهم است و چندین دروازه و سردرهای بلند داشته و خندقی عمیق دور آن حفر شده که با طرز جنگ و اسلحه قدیم فتح آن قلعه و دخول در آن بسیار سخت و مشکل بوده است و البته قلعه با این استحکام و متانت آبانبارها و چاهها بلکه آب جاری نیز داشته است در سابق پناهگاهی محکم بوده که در جنگها و سختیها حکام و سلاطین کرمان در آن تحصن جسته و خود را از آسیب دشمنان و حمله و هجوم آنان حفظ میکردهاند و در کتب قدیمه در ذکر کرمان هر جا نامی از قلعه برده شده مراد همین قلعه بوده است.
صاحب عقد العلی در وصف سیرجان و قلعه چنین مینویسد:
«از خواص سیرجان و مآثرماثوره او مقابر مزوره است و اهل سیاحت و تصوف سیرجان را شام کوچک خوانند و آنجا قلعهایست که بروج او با بروج فلک مناصی و حصانت اطراف بر جهانگشایان مقاصیذو قلهایست و فود الریح من جز الذیول بصحنه المسکوت یلقی مبر وقته النجوم مناصحا ویحک بالا ظلاف ظهر النون
ترجمهء شعر عربی:
دارای قلعهایست که بادهای تند از وزیدن در صحن مسکونی آن مأیوس و از گردش در پیرامون آن ناامید است بلندی آن بستارههای آسمان سر میکشاند و ریشه و مخالب آن پشت ماهی قعر زمین را میخلاند.
در عهد ملک ارسلانشاه چند نوبت آنرا عمارت فرمودند و باز خراب کرده و این ساعت معمور است و بمناعت جانب مذکور.»
اهمیت و استحکام این قلعه از طول مدت محاصره بخوبی معلوم میشود وقتی که امیر تیمور گورکانی سلاطین آل مظفر را کشت و باستیصال بقایای آنها همت گماشت مدتی قلعه را حصار داد و این موضوع را صاحب ظفرنامه باین نهج شرح میدهد(ص 618).
جمعی را بمحاصره قلعه سیرجان روان گردانید چه در آن قلعه از گماشتگان سلطان ابو اسحق نبیره شاه شجاع غلامی گودرز نام کوتوال بود و چون آن حصن دژی بود با آسمان همنورد نبرده کسی نام او در نبرد تو دانی که بر تارک مهر و میغ نشاید زدن نیزه و تیر و تیغ بکلک غرور نقش پنداری بر لوح خیال محال نگاشت و در آن بالا یاغی شده رایت عصیان برافراشت.
این قلعه چه اندازه محکم بوده است که لشکرهائی با این تهور و بیباکی و کثرت و سفاکی از فتح آن عاجز مانده و مدتها برای گشودن و تسخیرآن مقاومت میکردهاند و هم از مطالعه این تواریخ بزیادی جمعیت و آبادی آن میتوان پیبرد که در هنگام ورود بقلعه و پناه بردن بآن اینعده از اهالی پایمال شده و جان سپردهاند در هر زمان که لشکر مخالفی روی بسیرجان مینهاده واین اثر عبارتست از یک پلکان یکپارچه سنگی بشکل منبر که در داخل محوطه قلعه و در نزدیکی حصار قرار دارد.
پلکان مزبور چنانکه در تصویر شماره 5 مشاهده میگردد قطعه سنگی است بصورت یک مثلث راستگوشه که ضلع متوسط آن بر روی زمین قراردارد و بر روی وتر آن هشت پله ایجاد شده است.بیشترین ارتفاع آن حدود دو متر است.بر روی یکی از دو سطح جانبی آن کتبه جالبی در پنج حاشیه مستطیل شکل افقی از بالا به پائین و دنباله آن در یک کادر مستطیل شکل عمودی بخط ثلث بشرح زیر کنده شده است
متن کتیبه:
...العادل المظفر من السماء بالنصر و العز و الفتح المبین عماد الحق و الدین- الواثق بالملک الصمد بالخیرات(؟)السلطان احمد خلداله سلطانه اقل ممالیک سلطانی ...فی...سنه تسع و ثمانین و سبعمائه(789)
چنانکه از متن کتیبه برمیآید،این نوشته در سال چهارم حکومت «عماد الدین احمد»سلطان سلسله آل مظفر(95-786)کنده شده است.تا بحال این اثر را بعنوان منبری شناختهاند که در زمان آل مظفر ساخته شده است و در همان زمان نیز کتیبه مورد بحث به زمانهائی بسیار کهنتر از عهد آل مظفر و پیش از اسلام تعلق دارد و در اصل جزئی از یک آتشدان وابسته بیک ستایشگاه بوده است.اینک دلایلی را که در توضیح این امر بنظر میرسد بشرح زیر بیان میدارد:
الف-نخست آنکه نحوه نوشتن کتیبه در پنج حاشیهء افقی و یک حاشیهء عمودی مستطیلشکل معرف آنست که انجام این امر ربطی به زمان ساختمان خود اثر ندارد و هنرمند سعی کرده است تا متن کتیبه را با توجه به سطحی که در اختیار دارد انطباق دهد.از اینرو از یکسو قسمت بالای کلمه اول سطر دوم(در روی عکس حاضر سطر دوم عبارت از بدنهء مستطیلشکل اول بشمار میرود،زیرا قسمت بالای سطر اول کتیبه خراب شده و تنها انتهای دو سه حرف آن دیده میشود)بدلیل آنکه فضای کافی وجود نداشته به اجبار بریده شده و امکان طرح ساختن گوشه سمتراست بالای بدنهء مستطیلشکلاطراف سطر اول نیز میسر نشده است.همچنین در مورد آخرین سطر کتیبه چون محل کافی در زیر سطر پنجم وجود نداشته به ناچار آنرا بصورت عمودی در سمتراست پنج سطر افقی کندهاند و در انجام این امر دقت کافی نیز صورت نگرفته است.زیرا میتوانستند این سطر عمودی را از پائین شروع کنند تا تمامی کلمات آنجا بگیرد.زیرا در زیر آن جای کافی وجود دارد.
ب-اندازه آخرین پله،پلکان سنگی چنان محدود و ناچیز است که یک خطیب و واعظ جز برای مدتی کوتاه و آنهم به ناراحتی نمیتواند در آنجا قرار گیرد.در صورتیکه اگر این اثر از آغاز برای منبر ساخته میشد فضای مناسبی برفراز آن در نظر میگرفتند.
پ-آنچه در بالا گفته شد باین منظور بود تا نشان داده شود که پلکان مزبور همزمان با نوشتن کتیبه روی آن ساخته نشده بلکه اثر مزبور موجود بوده و سپس در قرن هشتم هجری کتیبه حاضر را بر روی آن کندهاند.
برای آنکه بدانیم این اثر در اصل به چه منظور ساخته شده بوده است، ضرورت دارد تا آنرا با اثری که شباهت بسیار با آن دارد و هم اکنون موجود و چگونگی استفاده و همچنین زمان ساختمان آن شناخته شده است،مقایسه کنیم.این اثر عبارتست از آتشدان موجود در پاسارگاد(تصویر شماره 7).
این اثر در فاصله یککیلومتر و نیمی کاخ اختصاصی کوروش،در سمت شمال غربی دشتمرغاب و در کنار تپهای کوتاه قرار دارد.چنانکه در تصویر شماره 7 مشاهده میشود،دو قطعهسنگ حجاری مکعبشکل که در برابر یکی از آنها پلکانی سنگی قرار دارد،در فاصله 9 متر از یکدیگر قرار دارد.
درباره محل مزبور و این دو اثر اعتقاد براینست که آنها آتشدانهائی وابسته به یک ستایشگاه بزرگ در فضای آزاد است.(با انجام کاوش در تپه مجاور میتوان امیدوار بود تا وضع این مجموعه بخوبی روشن شود.)
در اینجا جا دارد تا پلکان موجود در قلعهآتشدان سمت راست معبد پاسارگاد مقایسه کنیم.این هر دو اثر چنانکه مشاهده میشود از قطعه سنگهای یکپارچه ساخته شده است.اندازه و ابعاد هر دو با جزئی اختلاف یکسان است.هرکدام از دو اثر هشت پله دارد.
همچنانکه آتشدان سمت چپ آتشدانهای دوگانه پاسارگاد فاقد پلکان است و بطور قطع در طول زمان از بین رفته(وجود دو لبه بالا و پائین که بمنظور قفلوبست شدن با پلکان ایجاد شده موید این امر است)،میتوان گفت که قسمت مکعبیشکل پشت پلکان واقع در قلعهسنگ سیرجان نیز از بین رفته است.وجود یک قطعه سنگ مکعب از جنس پلکان،که در چند متری اثر مورد بحث قرار دارد(عکس شماره 5)،چنین مینماید که باید قطعه روی مکعب آتشدان باشد.
با توجه بآنچه که درباره پیشینه سیرجان و محل باستانی قلعه سنگ در صفحههای پیشین بیان داشتیم و همچنین با توجه به موقعیت محلی قلعه و اینکه بلندترین صخره سنگی واقع در میاندشت است،میتوان چنین نتیجه گرفت که این صخره سنگی از دیرباز بعنوان ستایشگاه مورد توجه مردم منطقه بوده و برفراز و پیرامون آن مراسم خاص مذهبی انجام میگرفته است و پلکان مزبور در اصل قسمتی از یک آتشدان سنگی وابسته به ستایشگاه در فضای باز بوده است که در عهد اسلامی بعنوان منبر مورد استفاده قرار گرفته است.
کتیبه محو شده:
در قسمت بالای بناهای قلعه و در دیوار سنگی صخره اثر یک کتیبه بطول حدود یکمتر دیده میشود.از کتیبه مزبور تنها چند کلمه خوانده میشود و بقیه نوشتههای آن بطور کامل محو شده است.به اعتبار گفته یکی از معتمدان و محققان محلی کتیبه مزبور،مربوط است به بنای یک حمام در قلعه.
بررسی آثار سفالی قلعهسنگ
در جریان دو بار بازدیدی که از محطوطه قلعهسنگ بعمل آمد،تا آنجا که امکان داشت مجموعهای از سفالهای شکسته و پراکنده در نقاط مختلف قلعه جمعآوری گردید تا بکمک آنها بتوان نسبت به تعیین دورانهای سکونت در این محل اقدام کرد و در صورت امکان وابستگی و ارتباط تمدنهای مستقر در این قلعه را با تمدنهای شناخته شده در دیگر نقاط روشن ساخت.
سفالهای جمعآوری شده در قلعهسنگ را از نظر جنس به دو دسته عمده زیر میتوان تقسیم کرد:
الف-سفالهای لعابدار
ب-سفالهای بدون لعاب
از نظر زمان ساخت این سفالها باید گفت،با اینکه در بین سفالهای لعابدار، یکی دو قطعه دیده میشود که به سفالهای عهد ساسانی شباهت نزدیک دارد (تصویر شماره 10)،با اینحال تا پیدا شدن قطعات بیشتر و مشخصتری از آنها، بهتر خواهد بود تعلق آنها را به عهد ساسانی با قید احتیاط تلقی کرد، و مناسبتر بنظر میرسد تمامی سفالهای لعابدار و بدون لعابی را که در اختیار ما قرار دارد بدوران بعد از ساسانی و حدود قرن سوم هجری ببعد متعلق بدانیم.
جالبترین مجموعه سفالهای این محل را،سفالهای بدون لعاب آن تشکیل میدهد که به دو گروه تقسیم میشود:
1-سفالهای نقش مهری یا استامپی برجسته
2-سفالهای کندهکاری شده
الف-سفالهای نقش مهری یا استامپی برجسته:متنوعترین نمونه سفالهای قلعهسنگ از نظر نقشونگاره(متیف)را همین دسته از سفالهاتشکیل میدهد.چنانکه ما موفق به جمعآوری چهارده نوع نگاره مختلف در این گروه از سفال گشتیم.نقشهای مزبور عبارتست از:
1-دوایر بزرگ مماس بهم با تزئین گل هشتپر در وسط و زنجیرهای از دوایر کوچک در اطراف آن.
2-نقش هندسی شبیه به مثلثهای داخل هم که در حدفاصل آنها دوایر توپر کوچک قرار دارد.
3-حاشیههای موازی که وسط آنها طرح دوایر توپر و توخالی نقش شده است.
4-نقش جالب گیاهی شبیه درخت سرو.
5-حاشیههای موازی که وسط آنها طرح دوایر توپر و بیضی نقش شده است.
6-نقش زنجیره بشکل حرف(ن)
7-نقش دایرههای بزرگ که سطح آنها را دوایر کوچک داخل هم پوشانده است.
8-نقش برگ و گلهای کوچک
9-نقش شبیه برگ درخت با برگهای کوچک سوزنیشکل.
10-نقش شبیه گل هشتپر بقطر 12میلیمتر.
11-نقش گیاهی بشکل شاخه برگدار با برگهای سوزنیشکل
13-نقش بسیار جالبی مرکب از طرحهائی شبیه به علامت بینهایت و زنجیرهای از بزهایکوهی
14-نقش جالبی بصورت پیچک مو و دوایر کوچک پراکنده
این دسته از سفالهای قلعهسنگ با آنچه که در استخر و سال گذشته از حفاری بیشاپور بدست آمده است شباهت بسیار دارد.که از جمله میتوان سه نمونه سفالهای مکشوف در بیشاپور را ذکر کرد.
1-سفال با نقش برجسته گیاهی درختسرو.
2-سفال با نقش فلسی و طرح حرف«ن»
سفالهای مزبور شباهت کامل با نمونههای نظیر آنها در آثار سفالی قلعه سنگ دارد.در مورد تاریخ و زمان ساخت سفالهای بیشاپور،آقای سرفراز رئیس محترم هیأت حفاری این محل معتقدند که سفالهای مزبور در طبقهای بدست آمده است که نمیتوان آنرا از قرن دوم و حد اکثر از قرن سوم هجری جدیدتر دانست.با توجه باینکه سفالهای بیشاپور در جریان یک حفاری علمی بدست آمده،بخوبی میتوان بر روی آنها تکیه کرد و سفالهای قلعهسنگ را نیز باستناد آن تاریخگذاری کرد.از اینرو مجموعه سفالهای نقش مهری یا استامپی قلعهسنگ را میتوان به حدود اواخر قرن دوم تا اواسط قرن چهارم هجری مربوط دانست.
ب-سفالهای کنده کاری شده:در گروه سفالهای کندهکاری شده بدون لعاب نقشهای زیر جمعآوری گردید:
1-طرح هندسی شبیه عدد هفت یا هشت
2-طرح شانهای
3-طرح خطوط مواج منحنی و خطوط موازی
4-طرح جالب کندهکاری بندی
5-طرح شانهای یا موجدار
نظیر طرح سفال کندهکاری بندی قلعه سنگ در بیشاپور حدود .از نظر زمان ساخت این گروه سفالها را باید مربوط به حدود قرن پنجم هجری دانست.
در بین سفالهای لعابدار مکشوف در قلعه سنگ بدو دسته عمده سفال برخورد میکنیم که عبارتست از
1-سفالهای لعابدار چندرنگ
2-سفالهای لعابداری یکرنگ فیروزهای
سفالهای دسته اول بیشتر به قرنهای پنجم و ششم هجری تعلق دارد.در بین آنها قطعه کوچکی وجود دارد که در دو روی آن لعاب سفیدرنگ داده شده و نقش آن با رنگ سیاه اجراء شده است.این قطعه سفال را باحتمال میتوان به قرن سوم هجری مربوط دانست.
سفالهای فیروزهای یکرنگ را باید به قرن پنجم هجری مربوط دانست. بر رویهم میتوان گفت که قرن سوم تا ششم هجری دوران شکوفائی تمدن مستقر در قلعه سنگ بوده است.تنوع سفالهای موجود در قلعه سنگ و محل سیرجان قدیم چنانست که با جمعآوری مجموعههای لازم و بررسی آنها امکان آن وجود دارد که بکمک آنها بتوان وضع تمدنهای مستقر در منطقه و دورانهای مختلف آنرا بخوبی روشن ساخت و آثار سفالی نواحی همجوار را با آنها مقایسه کرد.
منبع :
http://alborz.irib.ir/
http://agira.mihanblog.com/
http://www.neyestane.com/