قلعه اژدها پیکر در شهر لار در استان
فارس قرار دارد، این قلعه بر روی تپهای در جانب شمالی شهر قرار دارد و طول آن 700 و پهنای آن 170 متر است.
بین این تپه و تپهای که قلعهٔ نارین روی آن ساخته شده، دره ای تنگ وجود دارد که مسیر رودخانهٔ خشکی (رودخانه فصلی) به نام رودخانه (وروند) میباشد. آثار ساختمان سد مسقف بین دو تپه نیز تا امروز کمی باقی است.
در ضلع شرقی
قلعه اژدها پیکر، بر روی یک سطح مرتفع مشرف به شهر لار، بقایایی از یک ساختمان به جا مانده که به قبر مادر نادر شاه مشهور است.
با توجه به یافتههای موجود، قدمت
قلعه اژدها پیکر به
دوره پیش از اسلام میرسد و تا یک قرن پیش این قلعه مسکونی بوده است.
این قلعه از 3 بخش دیوار سنگی محاطی، قلعه بالایی و میانی تشکیل شده است و به جز قلعه بالایی و قبر مادر نادرشاه، بقیه قسمتهای قلعه ویران شده است.
بقایای این قلعه روی تپهای در شمال شهر لار نمایان است.
قلعه اژدها پیکر یکی از قلههای قدیمی لار است و چون به شکل اژدها میباشد به این نام معروف شده است.
در بالای آن آثار عمارتهای قدیم از قبیل سرداب و مسجد
...مشاهده کامل متن و حمام و مقبره و چاه و دولاب و آب انبار موجود است و آثار برج و بارو و قلعه و حصار آن هم هنوز موجود میباشد.
قدمت آثار و بقایای این قلعه به دورهُ ساسانی میرسد. استحکامات و تأسیسات داخلی آن چنان محکم بودهکه در قدیم آن را طلسم کیانی مینامیدهاند.
بالای این کوه چاهی از دل سنگ تراشیده شده که به دولاب مشهور است.
و درباره آن داستانها و افسانههای بسیاری گفته میشود که قدیمترین این روایات در تحفةالغرائب، از نوشتههای عصر صفویه آمدهاست:
«از قلّه کوه تا به قعر آن سنگ تراشیدهاند.
گویند در آن چاه گنجی عظیم و ماری موکّل است و کسان به طلب آن گنج بسیار رفتهاند و کشته شدهاند. گویند در زمان شاه عباس ثانی حاکم لار، سیّدی را در آن چاه فرستاد، بعد از مدتی مدید او را بیرون آوردند.
نقل کرده که چون داخل چاه شد م چندین هزار شمشیر دیدم که در اندرون چاه از چپ و راست بر یکدیگر میخورد. چون من دعا و قرآن همراه داشتم شنیدم که شخصی میگفت کار به وی مدارید که کلام الله با وی است.
از آن جا گذشتم و قدری راه که به ته چاه رفتم باز چندین هزار تیر میانداختند، به وسیلهُ قرآن و دعا از آن جا گذشتم و به ته چاه رسیدم. بعد از زمانی تختی دیدم و مردی در بالای آن نشسته نورانی و ریش سفید، سلام دادم.
جواب داد و گفت: به «عوض بیگ» بگو که از ما چه میخواهی، آقای تو عباس از این مال بهره ندارد، الاّ دسته خنجری و یک اشرفی. خنجر را داد که به «عباس» بده، اشرفی را داد که به «عوض بیگ» بده.
قدری خاک به من داد و گفت: ببین. چون نظر کردم چهار خیابان عظیم دیدم در این چاه. دو خیابان تا چشم کار میکرد ظروف و اوانی طلا و نقره بود و زر و جواهر بسیار خروار خروار بر هم ریخته و در خیابان دیگر سپاهی مکمل ایستاده بودند.
گفت: این مال و سپاه از قائم آل محمد است. برو بگو که تا سرچاه را بپوشند و به حال خود باشد که ضرر به او میرسد.»
در کتاب «عالم آرای عباسی» نیز از این قلعه نام برده شدهاست.
منبع:
http://hamshahrionline.ir/details/92498
http://www.tebyan.net/n
http://golshn12.blogfa.com/post/1196
http://hyperclubz.com/main/Cl
entertainment-gr6&qId=4155
http://parsiandej.ir
http://fa.wikipedia.org