جنگلهای هیرکانی یکی از منحصربهفردترین نوع جنگلها در دنیا هستند که همچون نوار سبزی بر شیبهای شمالی جبال
البرز قرار گرفته و سواحل جنوبی دریای خزر را میپوشاند.
این ناحیه از حوالی
آستارا در شمال غرب تا حوالی
گرگان در شرق
ایران ادامه مییابد.
این جنگلها که از دوران ژوراسیک به جای ماندهاند، ۷/۳ میلیون هکتار پوشش جنگلی
ایران را تشکیل میدادهاند که هم اکنون به ۸/۱ میلیون هکتار تقلیل یافتهاند.
قدمت این جنگلها که جزو بقایای دوران سوم زمینشناسی هستند از یک سو و وجود ۸۰ گونه گیاهان چوبی به همراه گونههای گیاهی بسیار نادری مانند راش،
بلوط، توسکا، نارون، گیلاس وحشی، بارانک، سرخدار، نمدار و غیره از سوی دیگر، نشان میدهد که این اراضی میتوانند همچون موزه زندهای مورد استفاده قرار بگیرند.
جنگل ابر شاهرود با ۳۵ هزار هکتار وسعت قسمتی از جنگلهای باستانی هیرکانی است و گیاهان دارویی آن کم نظیر است. مرز میانبند بین دو اکوسیستم منطقه نیمه بیابانی و جنگلی است.
بهطوریکه میتوان در جنگلهای این ناحیه درختان سوزنی برگ
...مشاهده کامل متن را در کنار درختان پهن برگ مشاهده کرد که این امر در گونههای جانوری هم تاثیر گذار است.
انجمن «شاهوار زیست» اعتراض خود را نسبت به احداث جاده خوشییلاق به استان گلستان که از میان جنگل هیرکانی ابر میگذرد اعلام کرد.
این جاده که قرار است روستای «شیرین چشمه» را به شهر «علیآباد» وصل کند، سر راه خود از جنگلهای دست نخورده هیرکانی ابر، در شمال استان سمنان میگذرد.
راه رفتن روی ابرها رویایی است، دست یافتنی. بدون جدا شدن روح از بدن میشود میان ابرها راه رفت، خوابید و بر ابر سوار شد. لازم نیست حتما به آسمان بروی. در جنگل ابر آسمان به زمین میآید.
از قبل خبر نمیکنند. هر وقت دلشان بخواهد میآیند هر وقت هم که دلشان بخواهد میروند. مجاورت دو ناحیه کم فشار و پرفشار (دشت گرگان و منطقه ابر) باعث شده هر وقت زمین انرژی میگیرد ابرها جابهجا شوند.
جنگل ابر زیاد از مرکز شاهرود فاصله ندارد اما تقریبا همه چیزش با آن فرق دارد. از شهر که فاصله میگیری دشتهای وسیع با پوشش استپی میبینی. هر چه پیش میروی هوا خنکتر میشود.
بوتههای بزرگ آویشن که پوشیده از گلهای سفیدند از دور غرق در برف به نظر میرسند. دور دست پر از ابر است. کوهها و ابرها به هم پیچیدهاند. مثل صحنه نمایشی میماند که در آن تیره پوشی حریری را شش دور بر خود پیچیده باشد.
ابرها روی شیشه باران میشوند. پیشتر که میروی درختها شروع میکنند به سبز شدن. یکی، دو تا، هزار تا. آنچه زیاد است چنار است و بلوط و آنچه چشم به دنبال آن میگردد اورس است.
درخت خاص منطقه ابر که مثل ابر روی زمین میخزد. نمیشود گفت مه غلیظ، در این جنگل، ابر گردا گردت را میپوشاند. یاد شبهای لندن نمیافتی. خنکی و طراوت و بوی خوشی همراه ابر روی صورتت مینشیند.
ابرها بر گونه و چشم و مویت باران میشوند. بیشتر به دریایی میماند که بدون آبشش میشود در آن نفس کشید.
زمین پوشیده از گیاه است و درخت. اما میشود جایی برای چادر زدن پیدا کرد. چشمه ترش مکانی مناسب است. غروب که میشود دیگر چشم چشم را نمیبیند. باید به چراغ قوه دست برد.
ابرها چنان دیواری ساختهاند که نور که میافتد سایهات را مقابلت میبینی. ابرها در حال جوششاند. انگار که زمین سماوری است بزرگ و جوش آمده، که بخار آب با فشار از آن بیرون میزند.
سرد سرد است. انگار نه انگار که در آن واحد مردم تهران از گرما به خانههاشان پناه میبرند. یا زیاد دور نشویم. درهمین بسطام و خرقان و شاهرود از گرما نمیشود راه رفت و یا در ماشین بدون کولر نشست.
باز هم دور نرویم. خارتوران در همین نزدیکی است. با پوشش گیاهی و جانوری کویریاش.
شب که به نیمه میرسد ابرها کمکم کاسه کوزه خود را جمع میکنند. درههای اطراف خوب مشخص میشوند. حرکت ادامه دارد. درهها از ابر پر و خالی میشوند. جوشش سریع ابرها جنگل ابر را به آزمایشگاه یک کیمیاگر شبیه کرده است.
کمکم از آسمان هم چشم میپوشند. دره مهتابی نیست اما «شب و رود بی انحنای ستارگان که سرد میگذرد» اکنون دیدنی است.
ستارهها در آسمان پاشیده شدهاند. به دارچینی میمانند که آشپزی ناشی برای تزیین شلهزرد به روی آن پاشیده است.
آتش و باد و خاک و آب، شب را هم به عناصر چهارگانه میافزاییم. در جنگل ابر هیچ چیز کم نیست. به تا صبح بیدار ماندن میارزد برای اینکه تغییر رنگ زمین و آسمان را ببینی.
هر چه میگذرد نور بیشتر میپاشد و ابرها دورتر میروند. آفتاب طلوع میکند که بگوید قانون زمین هنوز هم بر این سرزمین حاکم است. میخواهد به یاد بیاورد که در این سرزمین رویایی هم، شب روز میشود و روز شب.
از پشت ابرها و کوهها میآید و میماند. طلوع که میشود پینهدوز باد سوزن نگاهت را نخ میکند و به شرق میبرد.
روز مشخص میکند که جنگل ابر پر از تپه است. پوشش تپهها گاه تنک است و گاه انبوه. وارد جنگلهای انبوه که میشوی باور نمیکنی در استان سمنان هستی و باور نمیکنی که با کویر خارتوران فاصله چندانی نداری.
در قسمتهایی از تپه توت فرنگیهای وحشی به فراوانی یافت میشود. اینجاست که این سئوال پیش میآید که توتی که گیاه بومی ایران است چرا باید فرنگی خوانده شود.
توت فرنگیها ریزند اما بسیار خوشمزهاند. چشمه در منطقه فراوان است و در نزدیکی هر چشمه خانه کوچکی ساخته اند وگوسفند و بزها را . اینجا ییلاق است. چوپانان از گلستان به اینجا آمدهاند.
مناظر اطراف با پوشش سراسر سبز و گاه رنگیاش وادارت میکند به بیشتر دیدن. از دور قلعه ماران که در دوره ایلامیها بر نوک کوه ساخته شده دیده میشود. همین قلعه ماران صبحها هنگام طلوع چنان در ابر غرق میشود که احساس میکنی جزیره سرگردان را میان دریاچه نمک دیدهای.
در ته یکی از درهها آبشاری به نام شرشر هست که به خاطر صعبالعبور بودن رفتن به آن ممکن نیست. تنها برای ماجراجویان ممکن است که از مسیرهای سخت و پرتگاهی در گروههای کوچک دو سه نفره با راهنمای مجرب آن را ببینند.
باید همیشه به یاد داشت که ابرها خبر نمیکنند. برنامهها را به دقت باید تنظیم کرد و پیش از تاریکی هوا به جایی مطمئن رسید. اما برای احتیاط هم که شده در گلگشتها هم باید آب و خوراکیهای شیرین و چراغ قوه به همراه داشت.
خطر گراز و خرس را هم در مناطق بسیار بکر باید اضافه کرد. محل کمپ باید به دقت انتخاب شود.
هر لحظه ممکن است حرکت ابرها آغاز شود. مثل خورشید از کنار درخت، ابرها از کنارت عبور میکنند. به آرامی و نرمی و زیبایی و کسی باید باشد تا بخوابد، همراه گندم میان دندانها و به ابرها نگاه کند.
منبع:http://vista.ir/