مردم
لرستان با سرمای زمستان خوراکیها و آذوقه زمستانی خود و دامهایشان را در فصول
بهار و تابستان پیش بینی و انبار میکنند. برای جشن زمستانی شب چله هر خانواده گوسفندی یا لااقل بوقلمونی را به قول خودشان به بند میگیرند که چنین گوسفندانی را "کشتی" Koshtye میگویند و چندین ماه از آنها مواظبت و خدمت میکنند تا چاق و پروار شوند.
به غیر از کشتی شب چله نوع مرغوبی از گندم را در شیر و نمک و زردچوبه میخوابانند و سپس خشک میکنند بنام گنم شیر (گندم شیر) . یک روز به اول زمستان مانده گندمهای آماده شده را روی آتش گرما میدهند وآنها را "گنم برشته" میگویند.
گندم برشتهها را با شاهدانه، کنجد، مغز گردو، و
کشمش و یا مویز مخلوط کرده برای شب چله آماده میکنند. هر خانواده نیز یک خربزه با هندوانه از تابستان برای شب چله نگهداری مینمایند.
در این شب جشنی خانوادگی بر پا میکنند که این خود در تحکیم دوستی و محبت بین افراد خانواده بسیار مفید و موثر است. در این شب و در کانون گرم خانواده پدربزرگ و مادربزرگ خانواده خاطرات و قصههای شیرینی را برای اعضای خانواده تعریف میکنند.
در این شب که افراد خانواده دور هم جمع هستند فال چل سرو بازار
گرمی دارد.
در
خرم ...مشاهده کامل متن آباد چله بزرگه را چهل روز از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه حساب میکنند و چله کوچک را بیست روز از دهم بهمن تا آخر بهمن ماه میدانند و اعتقاد دارند چله کوچک بسیار سردتر، پرسوزتر از چله بزرگ است.
مردم میگویند که چله کوچک گفته است اگر طول عمرم به اندازه عمر برادر بزرگم میبود دایا را در ورتاووه و بچه را در گاوواره از سرما خشک میکردم. چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچ را چارچار نامیده اند و مثلی دارند که میگویند :
چارچاره، آوو گل داره « چهار و چهار است، آب بالای درخت است» یعنی شاخههای درختان آرام آرام نرم و آبدار میشوند.
بعد از چارچار نوبت ششله اسن که میگویند:
چارچار رت و ششله اوما « چهار و چهار رفت و شش روزه آمد»
در شب چله نوجوانان و جوانان محلههای مختلف در گروههای دو تا سه چهار نفری بر پشت بام خانهها میروند و از مسیر دودکش بخاریهای خاموش دیواری قدیمی خانهها و یا جلو پنجرهها شال میفرستند و با خواندن ترانه مخصوص این شب تقاضای تنقلات و آجیل شب چله را میکنند.
شش روز آخر چله کوچک را ششله میگویند و بعضی عقیده دارند که یک روز آخر چله کوچک و پنج روز بعد از آن را ششله میگویند. در این شش روز سرما به قدری شدید است که همی Hamye و ممی Mamye پسران دایا وقتی به شکار میروند از سوز سرما خشک میشوند و دیگر به خانه برنمی گردند، که در این موقع است دایا عصبانی میشود و به سر و سینه خودش میزند و یقه پیراهن و گردنبند خودش را پاره میکند.
در این موقع اگر تگرگ ببارد میگویند گردنبند دایا پاره شده است. خلاصه دایا در این شرایط ناامیدی نیم سوزی از اجاق برمی دارد و پرتاب میکند. عقیده بر این است که اگر نیم سوز در خشکی بیفتد سالی که در پیش است بسیار گرم و خشک سالی است و چنانچه در آب بیفتد سالی خوش و پر باران در پیش است.
پنج روز که از چله کوچک بگذرد میگویند زمین نفس دووزنه Nafas duzana (نفس دزدانه) زده و علامت آن
گرمی هوا است. پنج روز بعد از آن زمین نفس آشکار میزند که این تقریباً دهم اسفند است که نشانههای
بهار کم کم پیدا میشود.
مردم
لرستان کلاً عقیده دارند چهل و پنج روز که از زمستان گذشت یعنی در روز پانزدهم بهمن ماه هوا رو به
گرمی میرود و میگویند « چل و پنج اشگس». البته نباید آب و هوای سه گونه ای را در
لرستان نادیده گرفت، یعنی چنانچه اگر شمال آن سرد و یخبندان باشد مرکز آن یعنی
خرم آباد و اطراف آن معتدل و جنوب آن که همجوار
خوزستان است کاملاً گرم است.
ساییق [1]Sayyqa و الماسه Almasa در
لرستان روزها و شبهای سرد و یخبندان زمستان را که هوا کاملاً صاف و آفتابی است «ساییقه» میگویند.
چنین روزهایی در حالیکه آسمان صاف و بدون ابر است، ذراتی سرد و سوزنده از آسمان میبارد که طلایی رنگ و براق هستند و روی هم بار میگیرند که میشود آنها را مثل برف تازه باریده جمع کرد.
این ذرات که مثل الماس میدرخشد الماسه نام دارند. این سرما ریزهها معمولاً در مناطق سردسیر
لرستان میبارند.
منبع :http://kasiyan.persianblog.ir/tag