-دَسِم دِ گَردِنت،تَشِم دِ خَرمِنِت!=دستم دور گردنت،آتشم در خرمنت!
این ضرب المثل لری بیانگر اظهار دوستی و صمیمیت در عین دشمنی و کینه توزی است.طرف در عین حال که در ظاهر به نشانه دوستی و صمیمیت زیاد دستش را دور گردن شما حلقه کرده است،هستی و زندگی و آبرو و حیثیت شما را نشانه گرفته و به آتش میکشد!در بسیاری از موارد واقعا ضرب المثلها و زبانزدهای لری دست کمی از سخنان حکیمانه ندارند و بسیار غنی و بامعنا هستند.در زمانه کنونی و در زندگی فردی و اجتماعی مان،هر لحظه ما شاهد مصداقهای این ضرب المثل لری هستیم.آری،چقدر زیادند مصداق های«دسم د گردنت،تشم د خرمنت»در روزگار غریب ما!
بَردِی گِه وات پئی نِموحِره،بَشی دِ ساش!
سنگی که با تو غلت نمیخورد و جابجا نمیشود،در سایه اش بنشین!
قوم لر در میان اقوام ایرانی به تسلیم ناپذیری شهره است،اما این ضرب المثل نشان میدهد که مردمان این قوم چندان هم به مشت کوبیدن بر سندان بدون در نظر گرفتن مصلحتها و تواناییها اعتقاد نداشته و ندارند.این ضرب المثل با منطقی مبتنی بر درایت و دوراندیشی و صبر و استقامت میگوید که اگر فعلا قدرت و توان از سر راه برداشتن دشمن قهار را نداری،عجله نکن و صبور باش و از حداقل امکانات هم خودت را محروم نکن.نمی گوید در سایه سنگ بخواب!می گوید در سایه اش بنشین و لختی قوت بگیر و تجدید نیرو کن،شاید در کوششهای بعدی،آن را از جا بکنی و بغلتانی
...مشاهده کامل متن و به ته دره بفرستی!
وِ زُونِ خَش،مارِن دِ سییا بَکَش!
با زبان خوش،ما را از سوراخ بیرون بیاور!
در این ضرب المثل لری،مار سمبل آشتی ناپذیری و وحشی گری و کینه و خصومت است.«زُونِ خَش»-زبان خوش-شامل همه ملاحظات کلامی و بیانی اعم از لحن،منطق،استدلال،انصاف،حسن نیت و...می باشد.می گوید که دشمن جان را نیز میتوان با زبان و بیان نیکو و حسنه ومنطقی و منصفانه تسلیم کرد و به مدارا و سازش کشاند.امروزه و در دنیای پر از تلاطم و تضاد کنونی،زبان خوش یک استراتژی مدیریتی در خانواده و جامعه و عرصه بین المللی است که خیرات و برکات زیادی از جمله اصلاح امور،امنیت،آرامش و صلح را به دنبال دارد.بی جهت نیست که در اخلاق و مذاهب نیز گفتار و بیان ملین و سنجیده و منطقی و منصفانه جزء مبانی و اصول مهم در روابط انسانی و اجتماعی تلقی میگردد.
تو پولا ئو مِه پولا،جامو نِمووَه زیر یِه کولا!
تو پولاد(فولاد) و من پولاد،در زیر سقف یک کولا(آلاچیق)نمی گنجیم!
قبلا هم گفته ام که بسیاری از ضرب المثلهای لری موزون و به صورت شعر میباشند که این ضرب المثل هم از جمله آن هاست.پولاد مظهر سختی و سرسختی و عدم انعطاف است.این ضرب المثل اشاره به غیر منعطف بودن دو فرد یا گروه از نظر رفتاری و اخلاقی دارد که در زیر یک سقف یا در یک محل زندگی میکنند ولی اهل انعطاف و گذشت و مدارا و رواداری نیستند.به طور کلی این ضرب المثل بیانگر یک حقیقت در همزیستی خانوادگی و اجتماعی است و آن این که بدون گذشت و اغماض و مدارا و تساهل و انعطاف،امکان زیست مسالمت آمیز و مبتنی بر رعایت حقوق انسانی وجود ندارد و هر کدام از طرفین ملزم به رعایت نرمش و کوتاه آمدن هستند،وگرنه اگر کار به مخاصمه و درگیری کشانده شود،ممکن است «کولا»که سرپناهی ضعیف و لرزان است ،هر آینه در اثر نزاع و کشمکش بر سر ساکنان آن خراب شود و در نتیجه همه ضرر کنند.خوب است که این ضرب المثل آویزه گوش کسانی باشد که در صحنه خانواده و اجتماع،مرغ شان همیشه یک پا دارد و با یک دندگی و لجاجت خود بنیان زیست شرافتمندانه در کنار همدیگر را بر باد میدهند و سقف لرزان خانه و کاشانه را بر سر خود و دیگران آوار میکنند!
تِلَه سی چِی بُحِرِمِت گِه بَپِی کی دِ ریشِم!؟
«تِلَه» چرا بخورمت که به ریشم آغشته شوی!؟
«تِلَه» یک غذای ساده و بی ارزش است که لرها در گذشته،صرفا جهت سدجوع و رفع گرسنگی مفرط از آن استفاده میکرده اند.تله با ریختن آرد به داخل آب و جوش زدن سریع آن درست میشده است.موقعی که مخلوط آرد و آب به یک سیال رقیق و روان و داغ تبدیل میشده است،آن را میخورده اند.این غذا به حدی بی ارزش بوده که هر کسی که سرش به تنش میارزیده،حاضر نبوده آن را بخورد! زیرا مورد استهزا و تمسخر دیگران قرار میگرفته و او را «تِلَه حَر» -تله خورـ مینامیده اند که در بین مردم جنبه طعنه و تمسخر پیدا میکرده است.از این غذای سهل الوصول و بی ارزش گاهی هم برای رفع دل درد احشام و چارپایان و کمک به زایمان آن ها،استفاده میکرده اند.گذشته از همه این ها،دردسر خوردن«تِلَه» هم مزید بر علت بوده است.هنگام خوردن تله،به دلیل شل و آبکی بودن به ریش و سبیل فرد خورنده آن میریخته و لحظاتی بعد چسبناک و سفت میشده به طوری که جدا کردن آن از ریش و سبیل او مشکل بوده و فرد خورنده را رسوای عام و خاص میکرده و به اصطلاح سیبل خنده و تمسخر دیگران میکرده است.ماجرای« تِلَه» و «تِلَه حَر» به خوبی به فرهنگ عامیانه لرتباران راه یافته و به صورت این ضرب المثل عبرت انگیز در آمده است.این روزها هم بسیاری از ماجراهای کلان کشور ما،مصداق عینی و بسیار خنده دار همین ضرب المثل هستند.پس شما هم جلوی خودتان را نگیرید و سیر دل تان به این ماجرا بخندید و غم روزگار را بر باد بدهید!خندههای تان مستدام!
یکى نُو دِه هُنَش نِوى، مىرَت پیاز مىخرى!
یکى نان در خانه نداشت، مىرفت پیاز مىخرید!
ـ لویینَ ده گُسنى مُرد، مىگُتِن گِردَ دِلِش گِرِتَ.
آسیابان از گرسنگى مرد، مىگفتند: از پرخورى است [و یا مىگفتند: نان گِردَ دلش را گرفته].
ـ سیر، خَوَرْه گُسْنَ نارَ.
آدم سیر از آدم گرسنه خبر ندارد.
ـ یه گُل ووهار نه مو.
با یک گل بهار نمىشود.
ـ هه ر که بویل مه کیه مه ل کولیره [یک نوع نان که آن را در زیر خاکستر داغ زغال مىپزند] وژرا:
هر کس خاکستر زغال را روى نان خود مىریزد. (یعنى هر کسى براى خود مىکوشد).
دل مه ژى رازیونهها بارِرَ:
دلم درد مىکند حال آنکه رازیانه در کولهبارم وجود دارد.
گُر وَل! مال نُوین میشل کَدخُدا بین.
گربهها در خانه نبودند، موشها کدخدا بودند.
ـ شُتِر کُلْ چىْ مَیرى کَم و یژنگ نِمَیرى.
شتر تمام چیزها را مىبرد، الک آرد دیز نمىبرد.
ـ گُروَه میش اَره ضَعف دِل وِ ژَ مَگرى عِزَت اَرساى مالَه مَنى.
گربه موش را براى ضعف دل خود مىگیرد، عزت را براى صاحبخانه مىگذارد.
ـ اسب خرمنه نه هى بار اِکنن.
اسب از خر جا مانده را همیشه بار مىکنند.
ـ ایر کلا آقاسه نیده بید، ادعا شایى اِکرد.
اگر کلاه پدرش را ندیده بود، ادعاى شاهى مىکرد.
ـ دوغ که وم نمه یى، په چه کاسنه مشگنى.
دوغ که نمىدهى، پس چرا کاسه را مىشکنى.
ـ تف دِدَس پتى ارکُرِ شایى
تف به دست خالى و به چیزى اگر پسر شاه باشى.
ـ وش گتن ئى خر دپمه درار
به او گفتن این خر را از پنه درآور.
ـ لو و دنو هم و یک موحورن.
لب و دندان هم به هم مىخورند.
منبع :http://af.samta.ir/atlas/index.php?title
http://sepehr1337.blogfa.com/cat-8.aspx