عشایر و روستائیان بختیاری و شاید قوم لر که بنوعی فال گرفتن هم میشود گفت شو شمه یا شب شنبه زدن میباشد .بدین منظور که کسی که مراد یا نیتی داره و میخواد ببینه سرانجامش چی میشه این کار رو انجام میده بدین منظور که شب شنبه به پشت در یا نزدیکی منزل همسایشون یا فامیل شاید بشه گفت بصورت فال گوش میمونه و اولین حرف که از اون خونواده که دارن با خودشون صحبت میکنن رو بعنوان جواب خودش برای مطلبی رو که نیت کرده بود در یافت میکنه .
که خیلی بین عشایر مرسوم و خیلی به این کار باور و اعتقاد دارن .یادمه در زمان جنگ دائیم اسیر منافقین بود .مادربزرگم در
روستای شوی گفت یه شب یکی از بچه هارو برای شو شمه زدن به در خونه همسایه شون فرستاده بود .اون خونواده که داشتن برای خوابیدن اماده میشدن بچه کوچیکی داشتن که پدر شون میگه که این عزیز دل ما که جامونو خیلی تنگ کرده .
خلاصه دائیم اینو به مادر بزرگم میگه و اونم این رو به فال نیک میگره . شاید باورتون نشه بعد از چند ماه دائیمو با تعداد زیادی دیگه منافقین آزاد کردند .
نفرین بختیاری یه نفرین بختیاری با کلمه ونام دوار همانطور که گفتیم کلمه دواریا
سیاه چادر همانطور که از نام وشکل آن پیداست بیانگر رنگ سیاه ومشکی است و بنوعی رنگ عزا.میگویند در زمانهای نه چندان دور هنگامی که خانواده ای غزیزی
...مشاهده کامل متن را از دست میدادند یا دلاوری بختیاری در مبارزه با دیکتاتوری رضا خان و یا در نزاعهای محلی کشته میشد .
فامیل درجه یک مثل پدر مادر ویا برادر آن مرحوم تکه از دوار به نشانه ماتم و عزاهمیشه تا مدتی به دوش داشتند .روی همین اصل هنگامی که کسی میخواهد کسی را نفرین کند به او با لحنی نفرین آمیز میگوید دوار به کولت (کول یهنی کمر)بگری یا دوار به کرد ه ات یعنی عزا داریشی یا روت به دواری سیاه یعنی رو سیاه شوی .
خلاصه کلمه دوار بیانگر رنگ سیاه است (مصاحبه با موسی سیری) زمان حرکت و کوچ و نگاه به آسمان: عقیده ایی کهن عشایر بختیاری از دیر باز همانند دیگر ساکنان این میهن پهناور برای خودشان اعتقادات و باورهای قدیمی دارند که سینه به سینه تا اکنون نیز حفظ شده است .
حتی در بین شهر نشینانی که اندکی از مدت سکو نتشان در شهر میگذرد نیز به آن اعتقاد دارند . یکی از آنها وجود یک ستاره نحس در آسمان میباشد . بطوری که برای کوچ کردن یا به قافله رفتن و یا انجام دادن کار خیری یا هر گونه خارج شدن از خانه برای مسافرت طولانی باید زمانی حرکت میکردند که این ستاره روبروی آنها واقع نشود.این ستاره به باور عشایر بختیاری در روز اول و دوم ماه در شمال سوم وچهارم در شرق پنجم و ششم در جنوب هفتم و هشتم در غرب نهم در زمین و دهم در آسمان میباشد.برای این نیز شعری سرو ده اند : هفت روزی نحس باشد در مهی زان حذر کن تا نیابی هیچ رنج سه و پنج و سیزده و شانزده بیست یک و بیست وچهارو بیست باورهای مردم بختیاری درباره زن وکودک زنان نقش بنیادی در ایل بختیاری دارند و بیشتر آئینهای سنتی بر محور آنان میگردد.
بختیاری بیشتر به پیوندهای خویشاوندی و هم تباری و هم نژادی عقیده دارد و پشت به سنت نمیکند. زن بختیاری نمونه اصالت، تقوی و نجابت است. حرکت ناشایسته و ناهنجار ندارد.
ساختار شکنی نمیکند. هیچگاه به روی نامحرم نمیخندد و بلند حرف نمیزند و حتی در محاوره شوهرش را با نام صدا نمیکند. در نزد دیگران از الفاظ غایب (او-یاور) استفاده میکند.
معیارهای ظاهری یک زن بختیاری «پوست سفید، موی بلند، درشت اندام، چست و چالاک، درشت چشم، کشیده بینی، کمر باریک ...» زن بختیاری زیبا روی و قوی، بالا بلند، پیشانی فراخ، بینی قلمی، چشم و ابرو مشکی و گاه قهوه ای، لبهای نازک، دهان کوچک و صورت گرد چرخشی، چانه کوچک و خوش فرم و انگشتهای کشیده دارد.
وصف گل چهرگان بختیاری را تنها طبیعت میداند. «زنان بختیاری دارای دست و پای پر توان و قدمهای بلند و استوار و هنگام رفتن خیلی چست و چالاک گام برمی دارند.
بیشتر زنان بختیاری بلند قد هستند و به ندرت زنهای چاق و فربه بین آنها دیده میشود و دست و پاهایشان کوچک و اغلب انگشتانشان در اثر کار زیاد طراوت و زیبایی زنانه را از دست داده اند.» در بزم و رزم همپای مرد و گاه نفر اول است.
زن بختیاری در رنگرزی صنایع دستی، قالی، قالیچه – خور – خورجین.چوقا – بند و طنابهای کوچک و بزرگ. سیاه چادر و تمام فنهای ظریفی که با روح و روانش پیوند دارد سروکار دارد.
در خانه داری (شیر دوشیدن، نان و خمیر کردن، آب بدوش کشیدن، بچه داری، هیزم جمع کردن، دوغ زدن و ماست و پنیر و کره و کشک درست کردن روغن گرفتن) در برزگری، بلوط چینی، موسیر کنی، دباغی (تهیه مشک، آب مشک، دوغ و خیک) در باز و بسته کردن بارها هنگام کوچ ... تمام این وظایف به عهده اوست. زن بختیاری خیلی تیز و هنرمند است . زنان بختیاری با پا گهواره را تکان میدهند و با زبان لالایی میخوانند و با دستان هنرمندشان نخ میریسند و با نگاهشان مواظب گله و رمهها هستند.
پرستش الهه – مادر: (بانو – ایزد = ابرزن = شاه زن) در عهد باستان زن صاحب قدرت بود. تصاویر و الواح، کتیبهها و نقش زنان بر ظروف سفال و حفاریها و کشف پیکرهای کوچک و بزرگ حکایت از جایگاه ممتاز زن دارد.
در این عهد زن ابرانسان بود. و جایگاهش فراتر از قوم و نژاد و تبار و آیین هاست. پیکره زن را بر بلندای معابد میگذاشتند، ریشه این پرستش سابقه تاریخی خاص دارد.
زن مظهر زاییدگی و باروری، نماد رحمت و خلقت و نیروهای مافوق طبیعی، و بخاطر قابلیتهایش بر مرد تفوق داشت. در عهد باستان زن مورد احترام و ستایش بود و در زمان ایلامیها روی کوزهها و سفالها نقش او را میکشیدند، زیرا تمثیل باروری و زایندگی بود.
«حتی در جوامع اولیه که مادر سالار بودند جامعه بدوی وظیفه مخصوصی به عهده زن گذاشته بود. نگهبان آتش، اختراع کننده ظروف سفال و جمع آوری میوهها ... زن کارهای مهم قبیله را انجام میداد و به مقام روحانیت میرسید.» در جامعه مادر محور زن حتی در ساختار اجتماعی، تاریخی، اسطوره ای نقش اصلی را داشت. پیش از ورود آریاییها اقوام بومی در ایران مذهب مادر خدایی داشتند.
و پرستش الهه مادر یکی از ریشه دارترین اعتقادات مذهبی در طول حیات بشر بود. زن در جامعه اولیه دارای استعداد، هوش، عطوفت و غریزه طبیعی و ایجاد نسل و حراست از کانون خانواده را به عهده داشت.
اما دگرگونیهای اجتماعی معیارهای ارزشی را از او گرفت و مادر مغلوب اندیشه در تاریخ مذکر گردید. الف) آئینهای زایمان: چفدر چینی: (ویار) اگر عروس تمایل خود را به خوردنیهای ترش مزه نشان دهد مادر شوهرش زودتر از خودش متوجه میشود، معمولاً دوست دارد «گِل» بخورد گل سرخ حاوی آهن و مواد معدنی و کودک هم از بند ناف مادر تغذیه میکند.
و اگر مادر بدنش کم آهن باشد با این عمل خود را ارضاء میکند. معمولا برای قطع ویار از سفیدی جوانه گندم میخورند. سقط جنین: برای جلوگیری از سقط جنین چهار قل قرآن را بر چهار پنج نخ رنگارنگ میخوانند و همراه قفل کوچکی بر کمر زن آبستن میبندند که نوعی «خودباوری» و تلقین است.
نوری: به فرزند اول نوری میگویند. پسرزائی: اگر فرزند اول پسر باشد. عروس را محترم میشمارند. طبق باورهای گذشته زرتشتی که پسردار شدن را برابر اجاق روشن شدن میدانند.
اصالت خون را از پسر میدانند پسر میراث دار نیاکان است. در جنگهای قبیله ای طایفه ای قدرتمند بود که از مردان جنگی زیادی برخوردار بود. کسی که پسر ندارد میگویند اجاق کور است.
فلانی خون کیانی ارثی دارد نشات گرفته از همین باور است. اگر پسر به دنبال دختر بیاید، پای آن دختر را در خیگ روغنی میکنند اسبی را گرد چادر میچرخانند تا شیهه بکشد و تیر شلیک میکنند و کل میزنند و ... مشتلق گیری: اگر پدر یا یکی از اعضای خانواده از تولد فرزندی اطلاع نداشته باشد. پنهانی کلاهش را برمی دارند و تا چیزی نگیرند جنسیت را به او نمیگویند. چله بری: بر چهار یا پنج نخ رنگارنگ با طول مساوی چهار قل قرآن (ناس – فلق – کافرون – توحید) را میخوانند و گره میزنند و فوت میکنند.
ملا یا کسی که سر به کتاب خدا داشته باشد، مجاز به این کار است و بر بازوی راست مادر و فرزند میبندند و همین طور بالای سر مادر و فرزند قدح آب میگذارند و بر آن آیه الکرسی و سوره یاسین را میخوانند و از این آب بر لباس مادر و فرزند میپاشند.
چهل بری تا روز چهلم باید به بازوی مادر و فرزند باشد تا از چله بیرون بیاید. چله گشتن: زائو قبل از چهل روز حق بیرون رفتن از خانه را ندارد. مثلا منزل زائوی دیگر یا عروسی ها.
بر این باور هستند که این مادر بیماری دارد که به زن زائو منتقل میشود. یا بلا یا چله به عروس برمی گردد. شیربر: کودکی که زمان گرفتن او از شیر فرارسیده باشند .
سردست بند: پارچه ای به عرض 5 الی 7 سانت و طول یک متر که با آن کودک را قنداق میکنند. آل: موجودی افسانه ای که برای زائو خطر دارد. به مادر برشتوک مخلوط (آرد سرخ شده، رازیانه با روغن حیوانی) و توچری (نوعی نان خمیر و روغن حیوانی و شکر) کاچی (آرد سرخ شده و آب و نمک) به زائو میدهند در واقع برای نرم شدن رگ و پیوندها و افتادن جفت و جلوگیری از عفونتهای داخلی حاصله از زایمان است.
ضدعفونی: اسفند دود میکنند و بالای سر مادر و فرزند میگردانند و خاکستر آن را به نوک دماغ مادر و فرزند میزنند. همچنین پیازی را به میخ میزنند با مقداری نمک و زغال بالای سر زائو قرار میدهند.
مِل گرگ: موی گرگ یا دست و پا و چشم گرگ را به گهواره چوبی طفل میبندند تا از چشم زخم در امان باشد. مهره فهما: (جگری رنگ یا سبز است) زنان بر این نیت به گردن میاندازند بر این باورند که اگر کسی این مهره را همراه داشته باشد و نزدیک نوزاد بیاید، نوزاد سیاه میشود و میمیرد و این خرافات نیست بلکه دلیل علمی دارد.
این مهرههای رنگارنگ دارای سوراخهای زیاد و از جنس سنگهای آهکی است که محل دخول ویروس هستند. بعضی بچهها نسبت به این ویروس حساسیت دارند. وارد مجرای تنفسی آنها که شد نوعی خفگی به آنها دست میدهد و سیاه میشوند.
بر این باورند که این امر بر همه مشتبه میشود. انواع مهره مهره مار: (سفید رنگ و جفت هستند) اندازه یک تک لپه، در نمک و اسفند میگذارند و در پارچه سبزی به خود میبندند.
برای جلب محبت میکنند. باور: بر این باورند کسی که این مهرهها را با خود داشته باشد هرجا برود احترام بیند و حرفش به کرسی نشیند وقتی به کسی یا جایی وارد میشوند میگویند.
(نر باش. ماده باش. با من باش) این مهره بخت و اقبال همراه خود دارد و در سرکه بگذاری تکان میخورند و معتقدند روح دارند و زنده هستند. مهره دلربا: (جگری رنگ و اکلیلی است) زنان به گردن میاندازند.
آیات قرآنی یا نام الله و صفات خدا روی آن نوشته شده است. باور: کسی که این را همراه دارد او دور دل میبرد. خرمهره: (رنگارنگ و جفت هستند) زنان به گردن میاندازند.
روی غذا یا در استکان چای هر دو را به هم میزنند و به کسی میدهند که قرار است محبتش را جلب کنند. باور: خرمهره در برابر چشم زخم موثر است و دفع کسی یا چیزی.
همچنین برای جلب مهر و محبت. بیشتر زنها برای شوهرانشان این کار را میکنند. زرزرزا: (ریال زا) سکه ای را در جایی زیر زمین دفن میکنند و علامتی روی آن میگذارند.
مدتی مثلاً یک سال سکه ای دیگر کنار آن یافتند آن را سوراخ میکنند و به گردن یا وسط مهرههای دیگر قرار میدهند. باور: این مهره نشانه رزق و روزی و برکت است.
مهره شب تو: (مهره شب تب) زیرزبانی است. سیاه است اگر بچه ای تب کند زیر زبانش میگذارند تا تبش قطع شود. گاهی با نخ به دست و پا یا بازوی او میبندند تا با بدن بچه تماس داشته باشد.
مهره تی: (مهره چشم. اندازه یک نخود سیاه رنگ با خال سفید) برای چشم زخم خوب است. مهر جادو: مهره را به پیشانی بیمار میسایند. مهره فیروزه: (آبی رنگ به آن لپک گویند) به گهواره چوبی کودکان وصل میکنند تا با آن بازی کنند.
همین طور مادران تازه زا آن را به بازو وصل میکنند. یا بر سر انگشتری گذارند. باور: باعث رفع سوء چشم و بینایی میشود. مهره کهربا: (زرد رنگ است) به گردن میاندازند یا وسط مهرههای دیگر میگذارند.
مهره عقیق: (جگری رنگ است) به گردن میاندازند. یا سر انگشتر میگذارند. باور: باعث آرامش و تقویت روح و ضد ترس و دلهره است. مهره تپ تپو: (مهره کابوس دیدن) هرگاه بچهها در خواب دچار ترس هذیان و کابوس شدند بر این باورند که همزادشان را به خواب دیده اند.
اگر دست ببرد و گردن بند همزاد را پاره کند. دیگر سراغش نمیآید و وقتی بلند شد اطرافش پر از سنگهای قیمتی است. گورزا= اگر زن آبستن بمیرد و بچه اش را نجات دهند چون از لحاظ بدنی و فیزیولوژی آن چنان رشدی ندارد (قد کوتاه و کوتوله) به آن گورزا گویند.
«پس از خاکسپاری یک نی در قبر مینهند و به محض تولد و شنیدن صدای کودک آن را بیرون میآورند.» در بعضی مواقع برروی قبر چادری سیاه میکشند سرنا یا نی میزنند تا بچه متولد شود.
این نوع ساز در واقع فراخوانی و هوشیاری به مبدأ هستی است. سرزا رفتن: اگر موقع زایمان مادر بمیرد میگویند، سرزا رفته است. کُرزا: زنی که زایمانهای پی در پی پسر داشته باشد یا در معنی دورتر نوه پسری را میگویند.
اشکم زا: (شکم زا) یعنی زاده فلانی در واقع اصالت خون او را مشخص میکند. پیش زا: (نافرزندی) فرزند زن دیگر شوهر را میگویند. پیرزا: زن در سن کهولت باردار شود به فرزند ذکور گویند .
شیرزا: فاصلههای آبستنی مادر بیش از هفت یا هشت سال باشد گویند مادر شیرزایی میکند. بی بی زا: فرزندان زنان اول خوانین و کلانتران که بعد از پدر عهده دار املاک و دارایی میشدند.
کنیززا: فرزندان زن دوم خوانین و کلانتران را میگفتند. پس پدر (پاگوری) : بچه ای که بعد از مرگ پدر به دنیا میآید و اگر برادر مجرد در خانه باشد طبق عرف محلی باید زن برادر مرده را بگیرد حتی اگر کوچکتر باشد و اصطلاحی به کار میبرند که شوهر کسی که برادر شوهر مجرد در خانه دارد.
تولد: زنان بختیاری گاهی به تنهایی در راه کوچ و در کوه و کمر زایمان میکنند و با شجاعت مادرانه خود ناف طفل را با تکه سنگی میبرند. نظام اجتماعی ایل او را قوی بار آورده است.
مادران به این سنتهای پیوسته سجده میکنند. ناخن گرفتن نوزاد: در روزی مبارک ناخنهای طفل را با این آواز میگیرند: غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا. پلار (زدودن مو): با کمی خمیر آغشته به روغن موهای بدن طفل را میزدایند.
گوش درد: چند قطره از شیر مادر را در گوش و بینی طفل میریزند. قی گردن چشم: با چای تازه دم چشم طفل را ضدعفونی میکنند. زردی (یرقان) : تیغ تمیز را به پشت گوشهای طفل میکشند اگر زردی طفل زیاد باشد تراشه نازک را به پودر فلفل آغشته میکنند و درون چشم میکشند.
خروسک (کفه سیاه) : نوعی گرفتگی و سرماخوردگی گلو است نوک خروسی را نزدیک طفل یا در دهان طفل میکنند تا قوقولی کند و تارهای صوتی او باز شود. یا اندشت و کرفس بالای سرش میگذارند تا راه بینی اش باز شود.
- برای خون حرام (زردی) گوش بچه را تیغ میزنند. - برای قند گیزه و چسبندگی پلکها به هم از سماق یک درخت مثل بلوط، با بادام، در چشم میریزند که خیلی سوز میزند.
هر دو پلک را فشار میدهند. بچه ای که در بدو تولد نفس تنگی دارد و خیلی بی حال است و خیلی لاغر و شکمش بزرگ است و چشم بلند نمیکند ، میگویند نافه به جگر هست و نافه اش به جگرش چسبیده است.
زنگوله به پا بستن: وقتی بچه در حد تاتی کردن است به پایش زنگوله میبندند تا هم بازی کند و هم برای تشخیص مادر که بچه در چه مصافتی از اوست، یک وقت به علفهای کشنده طبیعت مثل هرکول که بی نهایت سمی است نزدیک نشود و هم مار و بیشتر خزندگان از صدای زنگوله گریزان است.
مرگ طفل: اگر طفلی مرد گهواره چوبی اش (تهده) را با وسایل و لباسهایش سر قبر وی میگذارند. با سر دست بند طفل تمام وسائلش را به گهواره میبندند روح این سنت گرایی کم و بیش زنده است.
(به آیین نمایشی چیدا مراجعه کنید.) نامگذاری: به اسم بزرگان خانواده و فامیل «در بختیاری رسم نیست نوزادان را به نام یکی از اعضا خانواده که هنوز زنده هستند نامگذاری کنند».
از پیشوند و پسوند اسامی خاص و اسامی معنی (نور- الله – خدا – کرم – روح) یا حیوانات قوی (شیر – گرگ) اسامی خاص (امامان – پهلوانان ایل یا پهلوانان شاهنامه) نامهای تاریخی و عقیدتی (شاش (شوش) رشن = فرشته عدالت در آیین زرتشتی.
تمتی = فرزانه یا دانشمند. با استفاده از اعیاد (قربان – نوروز – غدیر) ماهها (رمضان – رجب – شعبان – محرم و صفر) ؛ روزها (جمعه – شنبه – پنجشنبه و ...) وقایع جوی (برفی – بارانی – گل شه و ...) مکانهای جغرافیایی (زرده – گچی – بردی – تارازی و ...) برای تشخیص جنسیت بچه: - مار کشته را بالای سر میاندازند و نیت میکنند اگر با شکم به زمین افتاد پسر است و اگر به پشت افتاد دختر است. - کله گوسفند را از وسط نصف میکنند.
برای دو زن آبستن به نیت دختر و پسر چپ و راست کله را نشان میکنند. هر طرف که گوشت از آن آویزان بود، دختر است و اگر نداشت ،پسر است. - خمیر را توی تنور میگذارند اگر پف کند پسر و اگر نکند دختر است.
- پنهانی نمک یا آرد روی سر زن میریزند اگر ناخودآگاه به سرش دست کشید بچه اش دختر است و اگر دست به صورت کشید بچه اش پسر است. - قیچی و چاقو را جلو زن آبستن میگذارند و چشمش را میبندند اگر قیچی را برداشت بچه اش دختر است.
- اگر زن آبستن میل زیاد به خوردن شیرینی داشته باشد بچه اش پسر و اگر میل به ترشی داشته باشد بچه اش دختر است. - اگر شمشیر یا تفنگ به خواب ببیند، بچه اش پسر و اگر مهره و گردنبند ببیند بچه اش دختر است.
- اگر زنی در نیمه دوم ماه پسر به دنیا آورد، فرزند بعدی او دختر است و اگر نیمه اول ماه پسر به دنیا آورد فرزند بعدی او پسر است. ب) باورهایی در مورد زنان آبستن: - زن آبستن به هر که نگاه کند بچه اش شبیه همان میشود.
- موقع زایمان بالای سرش چیز آهنی تفنگ، سیخ، ... میگذارند. - موقع زایمان زائو لباس قرمز نپوشد برای دوری از اجنه و شیطان. - اگر سم قاطر یا الاغ را زیر زن آبستن بسوزانند بچه اش سقط میشود. - دور و بر زن زائو آتش روشن میکنند یا چراغی بالای سرش روشن میگذارند که اگر مادر خوابید جانور و گزنده ای نزدیک بچه نیاید.
«سر شب هر شبی دیوی یا 150 دیو بیامد تا زرتشت را هلاک کند، چون روشنایی آتش بدیدند بگریختند و هیچ گزندی زیان نتوانسته میکرد.» - زن آبستن نباید به مرده نگاه کند چشم بچه اش شور میشود.
- زنی که بچه اش نمیماند لباسش را باید گدایی کند. یا هر تکه از لباسش را باید کسی بدوزد و لباس چهل تکه تنش کند یا بدهد به زنی که بچه هایش سالم هستند خیر وعده شیر بدهد.
یا به غربتی (کولی) آن را بفروشد و بعد از این که مسافتی رفت خارج از خانه باید هر قیمتی گفت آن را بخرد. - زنی که بچه اش نمیماند آیه اول سوره آل عمران را بر پوست آهو با گلاب و زعفران بنویسد و به کمر زن ببندند.
- هرگاه آیه الکرسی را بخوانند و با انار شیرین بدمند و پیش از چهار ماه به زن حامله دهند فرزندش پسر شود. - زنی که بچه اش نمیشود به امامزاده دخیل میبندد .
- موقع ماه و خورشید گرفتگی زن آبستن نباید دست روی شکم بکشد جایش میماند. «کودک متولد نشده ای که هنوز مادر از وجودش آگاهی ندارد و هیچ چیز از دنیا خارج نمیتواند به درونش نفوذ کند بااین حال هرچیزی که مادرش را متأثر کند حتی کوچکترین نشانه ماه گرفتگی که روی پوست مادر باشد در وجود او شکل میگیرد به گونه ای که انگار میتواند از چشمان مادرش استفاده کند و از طریق چشم مادر است که کودک متولد نشده ادراکات بینایی خود را مییابد حتی در زمانی که خودش هنوز دیده نمیشود.» - زنی که بچه اش نمیشود از چشمه آب مراد (آبی که از امامزاده ای میجوشد) بخورد یا با آبش حمام کند و نذر بدهد و عذرش را به فقرا و به اصطلاح مردم آفتاب نشین (سیاه چادر ندارند) بدهد مرادش حاصل میشود.
- برای چشم درد و تراخم آب چشمه زلال را در کاسه بریزند و قبل از غروب یک انگشتر فیروزه در آن قرار دهند و کودک به آب زلال نگاه کند و مژه نزند و این عمل را چند روز تکرار کند.
ج) باورهایی در مورد کودکان: - اگر بچه آتش بازی کند. دچار شب ادراری میشود. - اگر چشم زخمی به کودک رسید باید کمی از نخ لباس اطرافیان را پنهانی با اسفند بسوزانند.
- گهواره خالی بچه را تکان نمیدهند، شگون ندارد. - تا سر چله از آوردن مهره مار به نزدیک بچه خودداری میکنند. - برای بچه دندان رو (رویش دندان) درست میکنند.
تا دندانهایش مثل گندمها دهان باز کنند و راحت در بیایند. همراه گندم هفت نوع از حبوبات از هرکدام چهل دانه بریزند و به در و همسایه بدهند. به آن دنگو میگویند.
- برای چشم زخم کودک زاج سفید را آتش میزنند تا ذوب شود و شبیه چشمی شود که او را چشم زده است. اگر کودکی در خواب هزیان میگوید اسفند دود میکنند و بسم الله و بلا دور به هفت نقطه صورتش نقطه سیاه میگذارند و فوت میکنند.
- وجود نمک و پیاز بالای سر کودک برای دوری از شیاطین و اجنه خوب است. - برای چشم زخم روی شانه چپ کودک نمک میریزند. - برای چشم زخم به آستین لباسش مهره و زاج سفید میدوزند.
- ناف طفل را هر حیوانی که بخورد، بعضی خصوصیات آن حیوان را کودک پیدا میکند. مثلا موش صفت موذی ، گربه ، گرگ و سگ صفت درندگی. - اگر نوزادی در خواب بخندد میگویند شیطان او را گول میزند.
- اگر نیتی بکنند و نوزاد یک پایش را بردارد این را به فال نیک کودک میگیرند و قبل از تفال میگویند: بچه هیچی ندان اگر میدانی فلانی از مسافرت میآید پای راستت را بردار.
- برای چشم زخم به موهای بچه مهره ای میبندند. - برای درمان کفه سیاه یک سنگی که وسطش سوراخ باشد (بردسیلا) پیدا میکنند و سه دفعه کودک را از یک طرف عبور میدهند و از طرف دیگر در میآورند.
- بچهها را از ریشه گل بادافشان (درخت) میترسانند (موجود خیالی مثل لولو) - اگر بچه ای پشتش سیاه است مادرش موقع آبستن چیزی میخواسته و نخورده است. - اگر بخواهند بچه ای را از شیر بگیرند روی سینه مادر فلفل یا سرگین گوسفند یا شیره گیاهی که تلخ است میمالند و دیگر نزدیک نمیشوند.
برای سق برداشتن کودک انگشت شهادت (انگشت سبابه که مابین شست و میانه است) به گل پاک مهر نماز یا عسل آغشته میکنند و بعد به سقف دهان کودک میکشند و به چپ و راست فوت میکنند.
- بچه ای که پس از تولد تا چهل روز زیاد گریه میکند آن را وقه زده (وقه نام مرغ حق است که شبانگاه در آسمان پرواز میکند. کسانی که بچه نوزاد دارند هنگامی که صدای هق هق او را میشنوند میگویند «کارد کوفت» و بر این باورند که نوعی اجنه است که بچه را صدا میزند و با شنیدن صدای وقه آب به هوا میپاشند.) «اگر کودک شیرخواره ای بیتابی کند بر این باورند که پرنده شومی در نیمه شب با وی صحبت کرده است.
برای رفع این شر و بدشگونی و رفع گریه کودک پیشانی او را با تیغ میتراشند.» - اگر بچه ای از بالا دندان درآورد او را از بالای بام یا صخره ای در چادر مادرش میاندازند تا بدشگونی رفع شود.
- خانواده زائو تا سه روز نباید سر بشویند برای مادر و بچه خوب نیست. - برای پیشگیری از بیماری کودکان و زائو بعضی آیات قرآنی را در کاغذی مینویسند و در پارچه ای سبز همراه با اسفند قرار میدهند و به لباس کودک سنجاق میکنند.
- بخاطر بیماری کودک بر کاغذی آیات قرآن را مینویسند و در آب میگذارند و آب آن را به بچه میدهند و گاهی اسفند دود میکنند و دور سر بچه میگردانند. - داروی کریار (داروی پسرزایی) اصطلاحی است که از روی طنز و گاه حسادت به زنان پسرزا میگویند.
- گاهی نذر میکنند اگر خدا فرزندی به آنها اعطا کرد تا چند سال موهایش را کوتاه نکنند. - برای رفع چشم زخم خرمهره را به گردن کودک یا گهواره اش میاندازند.
- برای رفع چشم زخم دوده اسفند را بر پیشانی کودک میمالند. - اگر کودکی دچار تشنج و از حال رفتگی (پیرونی) شد او را از شکاف سنگی عبور میدهند یا در شکاف پالانی قرار میدهند و اطرافش شروع به هلهله میکنند.
- کودکان مبتلا به سرخک را آب عدس و جگر سفید برشته میدهند. - اگر نوزادی در یکی از روزهای چهل روز اول زایمان بمیرد میگویند چهل گیر شده است. - در موقع پسرزایی اهل خانه آستین افشانی میکنند (در گذشته آستین لباس را گشاد میدوختند و از آستین بجای جیب استفاده میکردند.
برای آن که محتویات بیرون نریزد مچ را با بندی گره میزدند) موقع خوشحالی بند مچ آستین را باز میکنند و هرچه دارند میبخشندکه امروزه آستین افشانی به معنای پایکوبی و رقص است.
موارد استفاده از پسوند «زا» : وازا: دو نفر که پدر بزرگ آنها برادر باشد (عموزاده) خرزا: خواهرزاده خرزهار: خاله زاده هالو خرزا: اگر فرد غریبه ای از یک طایفه غیر زن بگیرد فرزندان او را هالو خرزا گویند (دایی و خواهرزاده) هالوزا: دایی زاده تاته از دختر عمو یا پسر عمو تشیع در ایل بختیاری و مراسم مذهبی: یکی از ویژگیهای بارز بختیاریها این است که همگی شیعه مذهب و دوستدار اهل بیت علیهم السلام هستند.محبت آنان به ائمه معصومین و سادات تا بدان حد است که گاهی سوگند به آن بزرگواران پایان بخش بسیاری از اختلافات و دعاوی بوده است.
با شروع ماه محرم، بختیاریها نیز به مانند تمامی شیعیان دنیا , اسباب سوگ و عزاداری فراهم نموده , در عزای سرور و سالار شهیدان به ماتم مینشینند و با برگزاری آیینهای ویژه در دهه اول محرم به عزاداری میپردازند.قدمت سوگواری و مرثیه خوانی در بین بختیاریها به زمانی باز میگردد که سادات و علویان در کوههای صعب العبور بختیاری پناه گرفتند و در این منطقه استقرار پیدا کردند و به دنبال آن بسیاری از بختیاریها شیعه شدند.
وقتی که آل بویه به قدرت رسیدند , سوگواری حضرت سید الشهداء در بین شیعیان عمومیت یافت. با وجود قرابتها و پیوندهای عمیقی که آل بویه و لرها داشتند, بدون تردید عزاداری شهدای کربلا نیز در بین لرها بیشتر متداول گردید.آنچه که سالمندان بر اساس شنیدههای خود روایت میکنند حکایت از آن دارد که نسل هاست که سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین در بین بختیاریها مرسوم بوده است .
نوحههای و مرثیههای مورد استفاده نوحه خوانان قدمت زیادی دارد. شعرای نسل قدیم بختیاری بدون استثنا به واقعه عاشورا پرداخته اند . داستانهای زیادی از اعتکاف برخی از شخصیتهای آل بنجیر در عتبات عالیات و سوگواری آنان برای حضرت سید الشهداء و خیرات و اطعام فقیران نقل میشود.
در اشعار بزرگان خاندان سهامی مالمیری که در دستگاه حکومت صفوی جایگاه خاصی داشتند , نیز میتوان تاثیر کربلا و عاشورا را دید. سرحدی , ملا زلفعلی کرونی , میرزای بختیاری , داراب افسر بختیاری و... نیز در سرودههای خود از فرهنگ عاشورا الهام گرفته اند و به مقام شامخ شهدای کربلا عرض ارادت داشته اند. • در گذشته سوگواری شهدای والا مقام کربلا با عنوان و نام « حسن و حسین» شناخته میشد که اشاره مستقیم به برگزاری مجالس سوگ و مصیبت برای این دو امام همام داشته است.
از دیگر دلایل این نام گذاری این بود که در نوحه خوانی عبارت « حسین و حسن» بیشتر بکار برده میشد یا تکرار میگردید و در ترجیح بندهای نوحهها نیز «حسن – حسین» بیشتر بکار میرفت.
• یکی دو روز قبل از آغاز دهه محرم ساکنان مالها و اهالی روستا تمهیدات لازم برای عزاداری فراهم میکردند.در فصل سرما کودکان و نوجوانان وظیفه داشتند از ساکنان مالها و روستا هیزم و سوخت مورد نیاز را جمع آوری کنند.
آنان در قالب چند گروه به منازل اهالی مراجعه میکردند و با هم این شعر را میخواندند.« تل تله چو , مل مله چو , یا امام حسین , هونی یه چو». صاحب خانه نیز مقداری هیزم بصورت رایگان در اختیار آنان قرار میداد و به این طریق هیزم و سوخت مورد نیاز با کمک اهالی جمع آوری میشد.
در فصل زمستان یکی از اهالی اتاق یا «لامردون» ( اتاق مخصوص پذیرایی از میهمانان) را به محل اجتماع مردم برای سوگواری اختصاص میداد. در بین عشایر نیزسیاه چادری برپا میشد.
در فصل گرم , عزاداری در فضایی باز انجام میگرفت. روستاهایی که در جوار امامزادهها قرار داشتند , اهالی در امامزاده به سوگواری مینشستند. هزینههای پذیرایی از میهمانان را نیز خود اهالی تقبل میکردند.
• یکی از نشانهها و نمادهای سوگواری در خیلی از مناطق بختیاری برپایی علم عزا و بیرق ماتم است. علم، نمادی از رشادت و جان فشانی پرچمدار بزرگ کربلا حضرت ابوالفضل(ع) است.
ویژگی بارز علمهای بختیاری در مقایسه با علمهای دیگر مناطق کوتاهتر بودن آنهاست. علمها با شالها , دستمالها و پارچههای رنگی که رنگ سیاه در آن غالب است , برافراشته میشود.
بستن شال و پارچه با نیت بر آورده شدن حاجت و آرزوهای فراوان توام است. در روزهای تاسوعا و به خصوص عاشورا علمها به حرکت درمی آیند. اگر امامزاده ای در آن نزدیکی باشد , علم را به امامزاده میبرند.
افراد با نیت برآورده شدن حاجت و کسب ثواب به نوبت علم را بر دوش میکشند. • رایجترین شکل سوگواری در بین مردم « سینه زنی» بوده. گاهی ستونهای زنجیرزنی نیز به راه میافتد.
• بسیاری از مردم به نشانه سوگمندی , لباس سیاه بر تن میکنند به خصوص در تاسوعا و عاشورا پوشیدن لباس سیاه عمومیت بیشتری پیدا میکند حتی پرچمها و پارچههای سیاه نیز بر در خانهها نصب میگردد.
به گردن انداختن شال سیاه و مالیدن گل به سر و روی شانه نیز در برخی مناطق بختیاری دیده شده است. • بختیاریها در روزهای تاسوعا و عاشورا دست از کار و فعالیت روزمره کشیده , همه جا تعطیل است , مردم گردهم جمع شده و به عزاداری میپردازند.در روز تاسوعا و به ویژه عاشورا عزاداری با شور وحال و هیجان بیشتری برپا میشود.
مردم در امامزادهها به سینه زنی و عزاداری مبادرت میکردند یا در قبرستانها حاضر میشوند و ضمن عزاداری , بر مزار مردگان خود حاضر شده و برای آنان فاتحه میخوانند.
روز عاشورا در بین بسیاری از بختیاریها نام دیگری نیز دارد و آن روز « تیخ» یا « تیغ» است. شاید فلسفه این نامگذاری به این دلیل باشد که در این روز بر فرزند پیغمبر و امام ما تیغ و شمشیر کشیدند و خونش را ریختند.
اما برخی سالخوردگان روایت دیگری دارند , در این روز در سوگ و ماتم امام حسین علیه السلام برخی اشخاص که موهای جلوی سر خود را تراشیده بودند با تیغ و نیشتری , خراش کوچکی بر سر خود میدادند تا کمی خون جاری شود تا صحنه خونهای ریخته شده در دشت کربلا را تداعی کنند.
به همین دلیل این روز را روز تیخ و تیغ مینامیدند. • در برخی مناطق بختیاری به بخصوص در روستاها سابقه تعزیه خوانی نیز وجود دارد. در روستای گل سفید , تعزیه خوانی بیش از صد سال سابقه دارد و تا به امروز در این روستا رواج دارد .
حتی در موسمی که کوچ میکردند در وارگههای عشایری در « سرتنگ» و « سبزه کوه» نیز تعزیه خوانی برقرار بود. در شهر ایذه نیز تعزیه خوانی از قدیم رواج داشته است.
• یکی از آیینهای کهن بختیاریها در این ماه، قربانی کردن گوسفند نذری است. گوسفند یا گوساله و گاو نذری در جلو قدمهای عزاداران ذبح و قربانی میشود معمولاً از گوشت گوسفند قربانی غذایی تهیه و افراد و هیاتهای سینه زنی و زنجیر زنی برای صرف غذای نذری دعوت میشوند.
پختن «حلوا» توسط زنان و تهیه شربت و آب و توزیع آن بین سوگواران رسم و عادت دیگری است که در بسیاری از مناطق بختیاری مرسوم است. علیرغم کثرت مطالعات انجام شده پیرامون ایل بختیاری همچنان ناگفتههای زیادی در مورد این ایل وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است .از جمله این موارد موضوع دین و اعتقادات در زمان قبل از اسلام و بعد از اسلام و چگونگی آن و تاریخ گرایش ایل بختیاری به مذهب تشیع میباشد.در این زمینه به غیر از اینکه در منابعی مانند سفرنامههای اروپاییان اشاراتی کوتاه به آداب وعادات مذهبی بختیاریها شده مطالعه یا تحقیقی که به صورت اختصاصی به موضوع دین در ایل بختیاری پرداخته باشد تا کنون انجام نگرفته است یا حداقل بنده بی اطلاعم.
شبهات فراوان در مورد خاستگاه بختیاری(که خود ناشی از تاریخ شفاهی بختیاری است) باعث شده که در مورد دین و اعتقاداتات بختیاری قبل از اسلام نظرات مختلفی طرح شوند که البته بیشتر این نظرات مستند نیستند و بیشتر به صورت حدس و گمان ارائه شده اند و متاسفانه در مورد بعد از اسلام هم یک خلاء تاریخی از سال 23 هجری تا اوایل قرن 18 وجود دارد
منبع : (برگرفته از کتا ب تشیع در ایل بختیاری)
http://latiha.blogfa.com/category/81