ماستها را کیسه کردن
کنایه از ترس و جاخوردگی است
کریمخان ملقب به مختارالسلطنه سردار منصوب شده در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار مدتی رییس فوج فتحیۀ
اصفهان بود و زیر نظر ظل السلطان حاکم ظالم
اصفهان و فرزند ارشد ناصرالدین شاه انجام وظیفه میکرد.
پارک مختارالسلطنه در
اصفهان که اکنون گویا محل کنسولگری انگلیس است به او تعلق داشته است.
مختارالسلطنه پس از چندی از
اصفهان به
تهران آمد و به علت ناامنی و گرانی که در
تهران بروز کرده بود حسب الامر ناصرالدین شاه حکومت پایتخت را برعهده گرفت.در آن زمان که هنوز اصول دموکراسی در
ایران برقرار نشده و شهرداری (بلدیه) وجود نداشته است حکام وقت با اختیارات تامه و کلیۀ امور و شئون قلمرو حکومتی من جمله امر خوار بار و تثبیت نرخها و قیمتها نظارت کامله داشته اند و محتکران و گرانفروشان را شدیداً مجازات میکردند.
روزی به مختارالسلطنه اطلاع داده اند که نرخ ماست در
تهران خیلی گران شده طبقات پایین را از این مادۀ غذایی که ارزانترین چاشنی و قاتق نان آنهاست نمیتوانند استفاده کنند.
مختارالسلطنه
...مشاهده کامل متن اوامر و دستورات غلاظ و شداد صادر کرد و ماست فروشان را از گرانفروشی برحذر داشت.
چون چندی بدین منوال گذشت برای اطمینان خاطر شخصاً با قیافۀ ناشناخته و متنکر به یکی از دکانهای لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.
ماستفروش که مختارالسلطنه را نشناخته و فقط نامش را شنیده بود پرسید:«چه جور ماست میخواهی؟» مختارالسلطنه گفت:«مگر چند جور ماست داریم؟» ماست فروش جواب داد:«معلوم میشود تازه به تهران آمدی و نمیدانی که دو جور ماست داریم: یکی ماست معمولی، دیگری ماست مختارالسلطنه!»
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو نوع ماست پرسید.
ماست فروش گفت:«ماست معمولی همان ماستی است که از شیر میگیرند و بدون آنکه آب داخلش کنیم تا قبل از حکومت مختارالسلطنه با هر قیمتی که دلمان میخواست به مشتری میفروختیم.
الان هم در پستوی دکان از آن ماست موجود دارم که اگر مایل باشید میتوانید ببینید و البته به قیمتی که برایم صرف میکند بخرید! اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان و مقابل چشم شما قرار دارد و از یک ثلث ماست و دو ثلث آب ترکیب شده است! از آنجایی که این ماست را به نرخ مختارالسلطنه میفروشیم به این جهت ما لبنیات فروشها این جور ماست را ماست مختارالسلطنه لقب داده ایم! حالا از کدام ماست میخواهی؟ این یا آن؟!»
مختارالسلطنه که تا آن موقع خونسردیش را حفظ کرده بود بیش از این طاقت نیاورده به فراشان حکومتی که دورادور شاهد صحنه و گوش به فرمان خان حاکم بودند امر کرد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کردند و بند تنبانش را محکم بستند.
سپس طغار دوغ را از بالا داخل دو لنگۀ شلوارش سرازیر کردند و شلوار را از بالا به مچ پاهایش بستند. بعد از آنکه فرمانش اجرا شد آن گاه رو به ماست فروش کرد و گفت:«آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از خشتک تو خارج شود و لباسها و سر صورت ترا آلوده کند تا دیگر جرأت نکنی آب داخل ماست بکنی!»
چون سایر لبنیات فروشها از مجازات شدید مختارالسلطنه نسبت به ماست فروش یاد شده آگاه گردیدند همه و همه ماستها را کیسه کردند تا آبهایی که داخلش کرده بودند خارج شود و مثل همکارشان گرفتار قهر و غضب مختارالسلطنه نشوند.
آری، عبارت ماستها را کیسه کرد از آن تاریخ یعنی یک صد سال قبل ضرب المثل شد و در موارد مشابه که حاکی از ترس و تسلیم و جاخوردگی باشد مجازاً مورد استفاده قرار میگیرد.
گر گرگ مرا شیر دهد میش من است
بیگانه اگر وفا کند خویش من است
دوست مهربان بهتر از خویش نامهربان و مضر است . بیگانه مهربان به از خویشتن حتی فرزند و برادر نامهربان است .
کوسه ریش پهن
حرف دو پهلو - مغایرت داشتن - در یک جلسه نفی را اثبات و اثبات را نفی کردن - معارض گویی .
شغال هایی که فقط برای خوردن خروس - پسر خاله میشن
دوستیهای مصلحتی - رفاقتهای تجارتی
خر عاریه را باید یه ور سوار شد
به مال امانت دل نبستن و از آن خود ندانستن
اگر تو هم سگ توی ماهیتابه دیده بودی بیشتر فرار میکردی !
در جواب عیب گیر از ترسیدن و ترس
" سگ به مرغ گفت : چه ناسپاسی تو - که من با یک تکه استخوان یا یک لقمه نان تا صاحبم صدایم کند به طرفش جست میزنم و تو با اینهمه پذیرایی که میشوی صاحبت برای گرفتنت باید خودش را هلاک کند .
مرغ جواب داد : برای اینکه من مرغ در ماهیتابه - سرخ شده بسیار دیده ام - اما تو حتی یک سگ هم در ماهیتابه ندیده ای . "
از ناعلاجی به خر میگه خانوم باجی
نظیر : از اجبار به زن بابا میگه خاله حوری .
مثل سگ نازی آباد میمونه - نه خودی سرش میشه نه بیگونه .
نظر به افراد بی چشم و رو
آنقدر نجیبه که از ماهی توی حوض روی میگیره
کنایه - تکذیب عفت زن یا دختری که در وصف نجابتش بگویند .
انشاءالله گربه بود
به شک انداختن خود به مصلحت و راحت نمودن خیال
" مردی از حمام بیرون آمد که سگی از جوی آب بیرون جهید و به وی خورد و مرد گفت : انشاءالله گربه است .
"
حیف از این شتر اگر گردن بندش نبود
معامله ارزشمندی که مزاحم - همراهش باشد - مثل زنی که پسندیده اما فرزند و یا فرزندانی را داشته باشد .
" کسی را مشکلی پیش آمد - نذر کرد چنانچه حل شود - شترش را به یک ریال میفروشد . کارش گذشت اما دلش نیامد . پس گربه ای را به گردن شتر بسته به بازار برد .
شتر را به یک ریال و گربه گردنش را به صد تومان قیمت گذاشت که با هم میفروشد . یکی رسید و گفت : حیف از شتر اگر گردن بندش نبود .
تا زیر پالون نره حال خر رو نمیفهمه
تا به رنج و مرارت دچار نشود حال کسی را که به او رنج رسانده نمیفهمد .
" یک شب ای خر سوار جو میخور تا بدانی رسد چه بر سر خر "
ضرب المثلهای تهرونی برگرفته از کتاب مرتضی احمدی با عنوان فرهنگ بروبچههای ترون
آبدوغ که خوردی کاسه اش را دمر کن زیر سرت
از درد لاعلاجی به گربه میگه خانباجی
از این ماست کل عباس چشم دید و دلم خواست
از درخت تنومند چوب فلک نمیسازند
از نوکیسه قرض نکن اگر کردی خرج نکن
افسرده دل افسرده کند انجمنی را
اگر زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز
اولاد بادام است نوه مغز بادام
اینم واسه ما شد قوز بالاقوز
اول چاه را بکن بعد مناره را بدزد
منبع :http://mihanpet.ir/thread15147.html
http://cafetehroon.blogfa.com/post-376.aspx
http://adabmk91.blogfa.com/post/3