مردم استان
مازندران که دیار آنان ریشه تاریخی در دلدادگی به هنر دلنشین موسیقی داشته، اکنون نگران به فراموشی سپردن این هنر سنتی اثرگذار در روح و جان آدمی هستند.
پیش از کندو کاو در موسیقی
مازندران، ارائه تصویری عمومی از ریشههای آن ضروری است. موسیقی این دیار، در زندگی چوپانان، گالش ها، چاربیداران و کشاورزان ریشه دارد.
گالشانی که بر دامنهها و درهها با دام نجوا میکنند و زندگی آنها در پهنه جنگلها و دامنهها میگذرد، گاه از فاصله یک تلار تا محلی نسبتآ دور را برای ایجاد ارتباط با آوازی بلند پر میکنند و گاه گاوها و گوسالهها را که هرکدام اسمی دارند با آواز میخوانند.
این گونه زندگی، زمینه ساز موسیقی ویژه خود است. شیوه زندگی چوپانان که با گوسفندان دامنهها را گذر کرده و همدم و همزبان دام و صحرا میشوند و با صداهایی ویژه گوسفندان را به سویی میرانند، خود زمینه ساز موسیقی ویژه ای میشوند.
چاربیداران که بر اسب نشسته و بر پهنه کوه و جنگل آواز میخوانند تا راه دراز را کوتاه نمایند و ناهمواری راهی که به تکان و لرزش اسب میانجامد و بر وضعیت صوتی آوازخوان تآثیر میگذارد، کشاورزانی که در شالیزار و کشتزار خشکه تا بلوغ گندم و برنج، لحن به لحن میخوانند و میسرایند، همه و همه در ویرایش و ساختار موسیقی
مازندران ...مشاهده کامل متن سهم دارند.
بدین گونه موسیقی مازندران با نقش و نگار خود در طبیعت و جان مردم این دیار نفس میکشد. چنین است سرشت و سرنوشت موسیقی مردمی که با ویژگیهای خاص تاریخی و اقلیمی خود در پهنه کار و زندگی، در وجین و شالیکاری، در دیم و جالیزبانی و در شب پایی و اویاری، زیستن را تجربه میکنند.
یادگاری که از گذشته به ما رسیده نغمهها و نواهایی است که از دره به دره، کوه به کوه و ده به ده برآمده و اکنون درحال فراموشی است چرا که گونههای زیست انسانی و زمینههای زندگی چوپانی، گالشی و کشاورزی سنتی درخود مانده، درحال دگرگونی است.
بازمانده آواها و نواهای این مردم میگوید که زندگی او در کوه، دره، جنگل و جلگه چگونه گذشته است. خشونت و زبری صدا، تحریرهای ویژه و افت و خیزهای ناگهانی نغمهها و نواها، اوضاع اقلیمی او را نشان میدهد.
بدین سان موسیقی به همراه تحول پدیدههای طبیعی و اجتماعی، نقش و نگارهای طبیعت و روند پیچیده جامعه شکل گرفته و ساختاری امروزی یافت.
این موسیقی در اینجا و آنجا، هنگام استراحت، درتنهایی، درشب نشینیها و محفلها به همان شیوه خوانده میشود، انگار چاربیداری بر اسب، راهی دراز و پرفراز و نشیب را میپیماید.
انگار گالشی در پهنه خشن کوهستان و درههای آن میگذرد. این گونه است که این پدیده تا بدین جا پیش آمده و تکامل یافته است، نشانههای باستانی بر آن پیداست و وضعیت اقلیمی و زیستی همسان، آواها و نواهایی همانند پدید آورده است.
جغرافیای موسیقایی مازندران
موسیقی مازندران را مانند پهنه جغرافیایی آن که همچون نوار باریکی در کناره دریاچه خزر کشیده شد، میتوان به سه منطقه شرق، میانه و غرب تقسیم کرد:
موسیقی مازندران ریشه در زندگی چوپانان، گالش ها، چاربیداران و کشاورزان دارد.
این نغمهها و نواها که از گذشته به ما به یادگار رسیده، از این جا و آنجا، هنگام استراحت، در تنهایی و در مراسمهای سنتی (شب نشینی ها،عروسی ها) از کار دامی (چاربیداری، چوپانی و کشاورزی) برخاسته است.
البته تآکید بر این است که این مرزها تقریبی بوده و پیش از آنکه یک خط خشک مرزی باشد سایه روشنی است که حدود را مشخص میکند. در واقع این تقسیم بندی در چهار چوب کلی موسیقی مازندران بوده است، مرکز اصلی و کنارههای آن را نشان میدهد و هدف از آن یافتن اصول و معیارهای کلی است.
اگر گاه تآثیر موسیقی شرق و غرب و مرکز بر یکدیگر دیده میشود، گواه نادرستی این کلیت نیست، چرا که زندگی در طول تاریخ همواره جریان داشته و مردمان در اختلاط و امتزاج و آمد و شد بوده اند.
موسیقی مازندران، چه در بخش آوازی و در بخش سازی دارای مشخصه ساختاری است، منظور یکسری از عناصر موسیقی مانند تزیین و در برخی از موارد فواصل، ریتم، نوع صدادهی یا سونوریته، وزن، وسعت و چگونگی تحرک، مکث و ایست ملودی بوده که اینها ویژگیهای خاص موسیقی مازندران را دارند و تشکیل دهنده پایههای ساختار این موسیقی است.
نگاهی به موسیقی کوهستان و دامنهها موسیقی ای که از بخش میانه مازندران برخاسته دارای مختصات ساختاری و متناسب با خصائل و خلق و خوی انسانهای بومی این منطقه است.
وضعیت برخی از عناصر در موسیقی مازندران نظیر ریتم، نوع صدادهی ساز، کیفیت آوای انسان، چگونگی حرکت و فضای مورد تحرک ملودی و ایستهای آن و تزئین و نوع تلفیق و کلام با موسیقی دارای خصلت بومی هستند.
این موسیقی از نظر ویژگیهای ملودی به گونه ای است که میتوان آن را با دستگاه شور ردیف موسیقی سنتی ایران مقایسه کرد.
لله وا که ساز بومی مازندران است در سراسر این دیار رواج دارد، اما در کوهستانها و دامنهها رواج بیشتری مییابد. در واقع نبض موسیقی مازندران در ارتفاعات و دامنههای بخش مرکزی مازندران میتپد.
در این منطقه آواها و نغمهها کهنتر و بکرتر و موضوعات آن بدویتر و همخوانتر با زندگی شبانی است.
موسیقی شرق مازندران
وضعیت موسیقی این منطقه در شکل عام خود همان موسیقی مرکزی (میانه) است اما در وضعیت خاص با موسیقی مرکزی مقداری تفاوت دارد.
امیری یا تبری که در روستاهای لتر گاز، باداب سر، هزار جریب بهشهر و دیگر مناطق آن خوانده میشود بدین گونه است که تحرک ملودی از درجه سوم شاهد شروع ونهایتآ در یک پنجم پایینتر از نت شاهد با تغییر تُنال (لحن) فرود و خاتمه مییابد.
در صورتی که تحرک ملودی در امیری بخش مرکزی مازندران یک اکتاو پایینتر از شاهد تحرک داشته و بدون تغییر تنالیته فرود و خاتمه مییابد. بنابراین تفاوت امیری شرقی و امیری میانه در چگونگی فرود و اختتام ملودی است که اولی با دو فضای تنال و دومی با یک فضای تنال تحرک میپذیرد.
تفاوت موسیقی شرق مازندران با مرکز آن کیفیت صوتی خوانندگان، نوع تحریر و تزیینات آوازی و سازی است. به طور نمونه در موسیقی شرق تحریر و تزیین آواها بیشتر به صورت غلت (لغزش) و تکیههای منقطع معمول است و از ناحیه میانی حنجره و چرخش دهان، حرکت و به هم خوردن دو لب بر میخیزد.
درصورتی که در موسیقی بخش مرکزی نوع تحریر و تزیین آواها به گونه ای است که ایجاد غلت و تحریر با تکیه متصل از حنجره بر میخیزد.
موسیقی غرب مازندران
در امیری، طالبک و ولگه سری که در روستاهای نوکرس، الیت، دلیر و مرزن آباد از منطقه کلارستاق نوشهر رایج است وضعیتی وجود دارد که همچون لهجه اهالی این دیار حالتی میانه و بینابینی از مازندران و گیلان بوده که وجه غالب آن مازندرانی است.
امیری یا (توری) که در این منطقه رایج است. یک گوشواره یا یک دنباله نسبت به امیری بخش میانه اضافه دارد. در واقع این گوشواره همان کتولی ضربی قسمت مرکزی بوده که بر کتولی غرب به عنوان دنبالهی آن اضافه شده است.
آواهای رایج در این منطقه که ویژگی موسیقی مازندران را دارا بوده امیری، طالبک، نجما، ولگه سری، کیجا جانک و نوروزخوانی که ولگه سری درواقع ترکیب شده از امیری و کتولی و معنی لغوی آن ولگ به معنای برگ و سری که همان تعلق مکانی و در مجموع جایی است که جنگل به کوه ختم میشود.
موسیقی سرحدی
دیگر موسیقی رایج در مازندران آن دسته از موسیقی هستند که همراه با مهاجرتهای قومی، جمعیت و گروههای اجتماعی از دیگر نقاط ایران به مازندران و در جلگه ها، حاشیهها و مناطق سرحدی آن اسکان یافتند، به وجود آمدند.
این دسته از موسیقی در اثر جابجایی جمعیت از مازندران به مناطق مجاور و همجواری با موسیقی دیگر مناطق غیر مازندرانی به وجود آمده و بر موسیقی مازندران اضافه شدند و تآثیر زیادی بر آن گذاشته و خود متآثر شدند.
اما برخلاف نجما، صنم در موسیقی مازندران بطور کامل حل نشده بلکه با گذشت زمان با حفظ هویت خود همچنان مستقل در کنار موسیقی مازندران قرار گرفتند.
این موسیقی در نامگذاری موسیقی مازندران در سرحد جنوب، سرکبیری نامیده میشود. بخشی از قطعات و ترانهها با ویژگی موسیقی مازندرانی چندان همخوانی ندارند که به آن کنار شهری مینامند.
موسیقی گوداری
گودارها اساسآ قومی مهاجر بوده و بنابر شواهد تاریخی از زمانهای بسیار دور، از هند برای خنیاگری و رامشگری به سرزمین ایران آورده شدند. آیا این گودارها که در حال حاضر مجری بخشی از موسیقی مازندران هستند، همان گوسان پارتی نیستند؟ شواهد تاریخی چنین امری را تآیید میکند.
گودارها به دلیل عدم تعصب و نداشتن تعلق خاص مازندرانی راحتتر جذب موسیقی مجاور به خصوص ترکمن و خراسان شده و تحت تآثیر آن قرار گرفتند. آنان برگرفته هایی از موسیقی مجاور را با موسیقی مازندران در آمیختند، حاصل این جابجایی و درهم آمیختگی منتج به بخشی از موسیقی ای شد که تحت عنوان موسیقی گوداری معروف شد.
منبع :
http://www.mehrnews.com/
http://behshahr.ir/
http://mazandaran.irib.ir/