آئین و رسوم متنوع زیارتی در استان
گیلان که نمادی از پویایی معنوی خطه سرسبز شمال کشور است در وادی فراموشی قرار گرفته و باید با اطلاع رسانی صحیح این آداب و رسوم را در بین مردم زنده کرد.
زیارت در
گیلان قدیم پیوسته پس از به دست آمدن محصول برنج و پیله صورت میگرفت به ویژه زائران روستایی
گیلان پول حاصل از نوغانداری را که شغلی مقدس میپنداشتند بیشتر صرف هزینه سفرهای زیارتی میکردند.
از این رو فصل سفر به اماکن زیارتی از پائیز آغاز میشد و تا پایان زمستان ادامه مییافت و بالطبع زیارت عتبات عالیات و مکه معظمه زمان بیشتری میطلبید.
از ویژگیهای زیارت گیلانیهای قدیم زیارت
دوره ای بود
یکی از ویژگیهای زیارت گیلانیهای قدیم، زیارت
دوره ای بود. زیارت
دوره یا کامل به معنای انجام یک چرخه از زیارت بقاع امامان و امامزادگان (ع) بود که از زیارت سید جلال الدین اشرف – برادر امام رضا (ع)- در
آستانه اشرفیه گیلان شروع و پس از زیارت بقاع اصلی کشور یعنی شاه چراغ
شیراز و حضرت معصومه (س) در
قم،
...مشاهده کامل متن در نهایت زائر به آستان حرم مورد نظر خود مشرف میشد.
در زیارت حج هم زائر پس از یکدوره زیارت بقاع سید جلال الدین اشرف، زیارت خواهر گرامی و برادران امام رضا(ع) همچنین زیارت مشهد الرضا (ع) به خانه خدا مشرف شده و پس از پایان سفر خانه خدا، به کربلا و عتبات عالیات و سوریه میرفت و بقاع مطهر این اماکن مذهبی را زیارت میکرد.
در زیارتهای دوره ای گاه زائر مستقیم به زیارت اصلی خود که مشهد یا کربلای معلا و… بود رفته و در بازگشت از آن سفر زیارتی، سایر بقاع دیگر را زیارت میکرد و در نهایت به زیارت سید جلال الدین اشرف در آستانه اشرفیه میآمد، بر این اساس در زیارت دوره ای گیلانیان قدیم گاهی زیارت از آستانه اشرفیه آغاز و گاهی هم به آن ختم میشد.
شاعـــر و پژوهنده فرهنگ مردم و مردم شناس گیلانی آقای محمد بشرا در این رابطه میگوید : آداب تمامی سفرهای زیارتی مردم گیلان در گذشته مشترک بود. در سفر حج نیز مانند سایر زیارتهای اماکن مذهبی، ساعت سعدی به معنای خوش یمن بودن وقت سفر معین میشد و یکی دو روز قبل از بستن بار سفر، چاووش را خبر میکردند، این فرد اشعاری با محتوای زیارت خانه خدا با آواز و موسیقی خاص میخواند.
در شب جمعه یا یک شب مبارک (به جز شب چهارشنبه) آشنایان و خویشاوندان و همسایگان و تنی چند از بزرگان و ریش سفیدان روستا را به شام دعوت کرده و گوسفندی پروار را میکشتند.
در سادهترین نوع پذیرایی آبگوشت یا آش نذری میپختند و وسایل پذیرایی شام یا ولیمه اعم از ظروف غذاخوری و وسایل پخت و پز و… را به یاری دوستان و آشنایان و همسایگان فراهم میکردند و میهمانان به وسیله آشنایان نزدیک زائر پذیرایی میشدند.
همچنین مراسم ولیمه برای طبقات بالای اجتماعی که از تمکن مالی بیشتری برخوردار بودند به صورت گسترده و مفصل از نظر کیفیت پذیرایی و تعداد میهمانان برگزار میشد.
اگر رفتن به سفر به صورت گروهی بود فردی که از نظر شأن و تمکن مالی در مقام بالایی قرار داشت به نیابت از دیگران مراسم ولیمه و چاووش خوانی را در منزل خود انجام میداد و دیگران اجازه این کار را نداشتند زیرا کسر شأن بزرگ محل محسوب میشد.
بدین ترتیب پیش از اذان مغرب بر سردر خانه، پرچم سیاه یا سبز که بر سرش پنجه یا علمک برنجی نصب شده بود میافراشتند و چاووش خوانی از پیش از اذان مغرب آغاز میشد و گاه شیپور مسجد روستا را نیز به خانه میآوردند و چند نوبتی پیش از آغاز چاووش خوانی مینواختند.
برآمدن چنین سرو صدایی از خانه ای در روستا نشانه عزم زیارت ساکنان آن منزل بود گرچه به سبب کوچکی آبادی همه اهالی پیش از این مراسم، ا ز راهی سفر شدن زائر یا خانواده اش باخبر بودند.
چاووشی خوانان؛ ذاکران شناخته شده شهرها و روستاها
چاووشی خوانان (چاووشان) که امروزه به ندرت یافت میشوند ذاکران شناخته شده ای در تمام شهرها و روستاها بودند که اشعار ویژه ای را در نعت رسول اکرم (ص) و مراثی خاندان نبوت به ویژه حضرت امام حسین (ع) و حضرت امام رضا (ع) از حفظ داشتند و این اشعار را در مراسم ویژه ولیمه دهی زائر یا در پیشگاه کاروانهای زیارتی به هنگام حرکت به سوی مقصد میخواندند و شنوندگان صلوات میفرستادند و دست برچهره خود کشیده و آرزو میکردند که به زودی توفیق سفر به خانه خدا و زیارت حج نصیب آنها شود.
پس از مراسم چاووش خوانی در منزل فردی که قصد زیارت به خانه خدا را داشت همه مدعوین به اتفاق زائران نماز مغرب و عشا را به جماعت میخواندند و پس از انجام فریضه سفره شام میگستردند و بعد از جمع کردن سفره، چاووشی خوانی، نوحه خوانی و احیانا سخنرانی مذهبی انجام میشد، مردان زائر خانواده در صدر مجلس مردان و زنان زائر در صدر مجلس زنان مینشستند و به سبب آنکه قرار سفر به خانه خدا را داشتند مورد احترام قرار میگرفتند.
مردمی که در مراسم ولیمه دهی شرکت میکردند چنانچه نذری داشتند به زائر میدادند تا آن را در حرم مطهر مدینه منوره بیندازد. گاهی نذری مردم به دور حرم برای تبرک طواف داده میشد و گاهی هم بالای حرم میگذاشتند.
مراسم ولیمه؛ حلالیت خواستن از مردم بود
یکی از دلایل مراسم ولیمه حلالیت خواستن از مردم بود که با انجام این مراسم دسترسی به همگان و حلالیت خواستن از آنها به آسانی انجام میگرفت.
پس از مراسم وعظ و نوحه خوانی و گاه سینه زنی و دعاخوانی اگر بزرگ خانواده هم قصد رفتن به سفر زیارتی داشت به دلیل بالابودن سن در حضور همگان توبه و وصیت کرده و یکی از نزدیکانش را به عنوان وصی خود معرفی میکرد.
آنگاه زمان حرکت را در سحرگاه معین میکردند و میهمانان به خانههای خود رفته و سحرگاه پس از انجام فریضه باز میگشتند.
گاه به سبب دوری راه روستا از محل حرکت کاروان پس از انجام مراسم ولیمه دهی، زائران درمیان دود اسپند و گذشتن از زیر قرآن به سوی وعده گاه حرکت میکردند. به هنگام حرکت، چاووش خوان پرچم سردر خانه را به دوش میکشید و پیشاپیش دوستان و آشنایان و زائران به سوی مقصد حرکت میکرد.
در پاره ای از روستاهای آستانه اشرفیه زمانی که زائران از منزل به قصد زیارت بیرون میآمدند کسی که به عنوان وصی بزرگ خانواده معین شده بود، مقداری آرد میآورد و کف دست خود را به آن آغشته میکرد و بر پشت زائران میزد که خدا و صاحب برکت (آرد) نگهدارشان باشد و زمانی که زائران از روستا بیرون میرفتند آن آرد را در “آش پشت پایی” که میپخت، میریخت و به خانه همسایگان و آشنایان میفرستاد.
در مسیر راه، کسانی که صدای چاووشی خوان را میشنیدند از خانههای خود به بدرقه زائران میآمدند و آنان را درآغوش گرفته میبوسیدند و اگر نذری یا پول برای مدینه منوره یا اماکن زیارتی داشتند به زائران میدادند تا در زیارت دوره خود در ضریح مورد نظر بگذارند و گاه این مبلغ برای نذر نبوده بلکه به عنوان خرج راه (دسه خرج) پرداخت میشد و زائر میتوانست این پولها را خرج کند اما با دریافتش موظف میشد به هنگام بازگشت برای پرداخت کنندگان دسه خرج سوغاتی بیاورد و در مشهد یا زیارت بقیع یا مدینه به نامشان شمع روشن کند.
اما پولهای نذری قابل خرج کردن نبود و باید همراه عریضه هایی که زائران مینوشتند به داخل ضریح زیارتگاه ریخته میشد. بدرقه کنندگان غالبا مبلغی هم به چاووش خوش صدا میپرداختند که متعلق به او بود.
تعدادی از آشنایان نیز سفارش خرید میدادند.
زائران تا کنار جاده اصلی بدرقه میشدند، در سفر به مشهد مقدس و عتبات عالیات آنانی که پول و تمکن بیشتری در بساط داشتند گاه چاووش را به هزینه خود به زیارت میبردند، دراین صورت چاووش در سراسر مدت سفر نوبت به نوبت به ویژه پیش از اذان و انجام فرایض چاووشی و مرثیه میخواند.
گیلانیها خوردن سوغات زیارتی را برای رفع بیماریها، دردها و رنجها موثر میدانستند
زائران خانه خدا سوغات خوراکی را در زیارتهای مکه و مدینه طواف داده و متبرک میکردند و مردم خوردن این نوع سوغاتی را برای رفع بیماری و دردها و رنجها، موثر میدانستند.
آشنایان و نزدیکان زائر قبل از رسیدن وی از سفر، خانه را آب و جارو کرده و گوسفند پرواری میخریدند و بیرون خانه قوچ پرواری را میکشتند و گوشتش را تقسیم میکردند.
همچنین وصی زائر، چاووش خوانی خبر میکرد که با خواندنش خبر ورود زوار را به گوش اهالی روستا برساند. وقتی زائران خانه خدا از سفر زیارتی برمی گشتند به جز آشنایان نزدیک سایر مردم نیز به دیدن و استقبال آنها نمیرفتند و مردم روستا از سحرگاه روز بعد از رسیدن زائر از سفر حج، به دیدار وی میرفتند.
در گذشته رسم بود که خویشاوندان و همسایگان نزدیک و آشنایان برای زائران مجمعه قند و گلاب میفرستادند و این مجمعه همچنان که از اسمش پیداست، یک طبق یا خانچه حاوی یکی دو کله قند، شکر، گلاب، شیرینی و نانهای دست پخت خانگی بود.
روی این مجمعهها را با پارچه گلدار میپوشاندند و کسی از نزدیکان فرستنده آن را برسر میگرفت و به خانه زائران از سفر برگشته میبرد و تحویل میداد و اهل خانه نام و نشان فرستنده را میپرسیدند و گاه انعام کوچکی هم به آورنده میدادند و مجمعه را خالی کرده و در نزد خود نگه میداشتند.
کسی که مجمعه فرستاده بود پس از ساعتی در همان روز یا روز بعد به دیدار زائران میرفت.
در ورود به اتاق اندکی گلاب به دیدار کننده میزدند. آنگاه روبوسی و خوشامدگویی انجام میشد و طرفین برای هم آرزوی زیارت به خانه خدا و کربلای معلا میکردند و در حالیکه زائران از رویدادهای سفر و نحوه زیارت و جاه و جلال حرم مطهر پیامبر عظیم الشان در مدینه منوره و شکوه معنوی خانه خدا تعریف میکردند با چای و شیرینی و میوههای فصل از مدعوین پذیرایی میشد.
زائر پس از سفر از خانه خدا تا سه روز چمدان سوغات خود را باز نمیکرد
زائر پس از سفر از خانه خدا تا سه روز چمدان سوغات خود را باز نمیکرد و پیوسته وقتشان به ملاقات با میهمانانی میگذشت که برای خوش آمدگویی به دیدارشان میآمدند.
پس از گذشت سه روز بار سفر میگشودند و برای همه کسانی که مجمعهها ی قند و گلاب فرستاده بودند بنا بر وسع خود و شان فرستنده مجمعه، سوغاتی میفرستادند. این سوغاتیها بیشتر شامل مهر، تسبیح، سجاده، انگشتری نقره با نگین عقیق، عطر، نخودچی کشمش، نبات، قوراه پارچه، روسری یا با سفارش قبلی پارچه کفنی و … بود.
این سوغاتی در همان مجمعه قند و گلاب نهاده و برای فرستنده اش پس فرستاده میشد.
سوغاتی دادن به مردم توسط “سرفامچ” انجام میشد. سرفامچ به معنی دلاک یا سلمانی است. این فرد هم در آرایشگاه روستا و حمام حضور داشته و در تمام مجالس عزا و عروسی و مراسم عزیمت مردم به زیارت به عنوان مجلس گردان فعالیت داشت.
از آنجائیکه سرفامچ، تمام اهالی محل را میشناخت مجمعههای سوغاتی به وی داده میشد تا به دست افراد مورد نظر رسانده شود. گاه زائران، سوغاتیهای کوچکتر از قبیل مهر و تسبیح و سجاده و عطر و نخودچی کشمش را فی المجلس در زیردستی نهاده و به دیدارکنندگانی که در موقع عزیمت به سفر زیارتی به آنان دسه خرج پرداخته بودند، میدادند.اگر آشنایانی از راههای دور به دیدار زائر خانه خدا میآمدند و بازگشتشان بلافاصله مقدور نبود ناهار یا شام را میهمان خانواده از سفربرگشته بودند که پس از پذیرایی، رهاورد متبرک خود را نیز دریافت میکردند و باز میگشتند.
باور داشتند اگر کسی زائر از راه رسیده را پیش از آنکه غبار سفر را از خود بتکاند درآغوش بگیرد و دست و صورتش را ببوسد به مثابه آن است که خود به زیارت آن مکان مقدس رفته است.
اهداء “سبزتریشه” زائران به میهمانان
زائران گاه با خرید تکه ای از پوش سبز خادمان مشهدالرضا (ع) که برای گرفتن گرد و غبار حرم استفاده میشود و پارچه سبزی را که پس از طواف آن در حرم امام رضا (ع) و سایر حرمهای ائمه معصومین و امامزادگان یا خانه خدا به صورت باریکه هایی موسوم به ” سبزتریشه” میبریدند به افرادی که دیدارشان میآمدند اهداء میکردند، مردم اعتقاد داشتند با بستن سبزتریشه به مچ دست، پا یا گردن بیمار، وی شفا مییابد.
گاهی زائران با خود برد یمانی میآوردند. این پارچه که بر روی آن آیات قرآن نوشته شده بود به عنوان رویه کفنی استفاده شده و به دور خانه خدا طوا ف داده میشد.
دو تکه دیگر کفن هم در محل سکونت خود زائر خریداری میشد.
زائران حج که به آنها حاجی میگفتند در اجتماع خود با به سرکردن کلاه سفید و بدون لبه ای که به آن عرقچین میگفتند و با خود از مکه میآوردند شناخته میشدند، این کلاه همچنین در سفر دوره ای حاجیان از کربلا یا نجف و سایر اماکن مذهبی خریداری شده و در هنگام اقامه نماز هم استفاده میشد.
به هر حال مردم گیلان آداب و رسوم منحصر به فردی در تمام عرصههای فرهنگی، اجتماعی و…از نیاکان خود به یادگار دارند که باید این میراثهای گرنمایه خلاقانه و هوشمندانه صیانت و به نسلهای آینده منتقل شود.
منبع :
http://nasirmahaleh.persianblog.ir/
http://www.gilannews.ir/
خبرگزاری مهر