ایل قشقایی ، یکی از بزرگترین ایلات
ایران در همسایگی ایلات خمسه در استان
فارس سکونت دارند ,یکی از مناطق مهم عشایری
ایران, استان
فارس میباشد و بزرگترین ایل
ایران (ایل قشقایی) با شش طایفه در
فارس به کوچ روی ادامه میدهند.
علاوه بر ایل قشقایی ایل خمسه و ایل محسنی و همچنین طوایف کوچکتری به زندگی عشایری خود در
فارس ادامه میدهند.
بسیاری از آنها هنوز بصورت سیار در فصول مخـتـلف سال از یـیلاق به قـشلاق کوچ میکنند.
قـشقاییها همچـون بسیاری دیگر از اقلیتهای نـژادی، ترک تبار هستـند.
سواحل جنوبی استان به شکل حاشیه ای به طول حدود 250 کیلومتر و عرض 30 تا بیش از 50 کیلومتر قلمرو گرمسیری ( قشلاق ) آنهاست قلمرو سردسیری ( ییلاق ) بیشتر در شمال استان و از نظر وسعت به مراتب کوچکتر از قلمرو گرمسیری و در حدود نصف آن است مناطق سردسیری بر خلاف قلمرو گرمسیری که همه یکپارچه و به هم متصل میباشند بیشتر پراکنده اند.
بعضی از صاحب نظران ، قشقاییها را از مغول هایی میدانند که در زمان سلطنت چنگیز خان از ترکستان مهاجرت کرده اند ودر زمان نادرشاه در
فارس ...مشاهده کامل متن سکونت گزیده اند .
بدون هیچ ادعایی و به احتمال قوم قشقاییها دنباله قبیله ای قدیمی در ترکیه اسیایی(شرق ترکیه)به نام قبیله خلج هستند که بخشی از این ایل بزرگ به قسمتهای مختلف تقسیم و در منطقه پخش شده اند.
به همین جهت نام که در زبان ترکی به معنای <<فراری ، فرار کرده>> است به انها اطلاق شده است.
قشقائیها شیعه جعفری هستند و به آداب و رسوم خود علاقهمند هستند
زبان قشقائیها ترکی قشقائی آمیخته به فارسی است و همه آنها فارسی را خوب میدانند و به آن به آسانی سخن میگویند.
ایل قشقائی از پنج طایفه بزرگ «درهشوری»، «شش بلوکی»، «کشکولی بزرگ و کشکولی کوچک و قراچه»، «فارسیمدان»، «عمله» و برخی تیرههای مستقل مانند، «صفی خانی»، «گله زن» و «یلمهای» تشکیل شده است
معمولاً قشقائیها چادرنشینند و سه تا چهار ماه از سال را کوچ میکنند و بقیه سال را در ییلاق و قشلاق میگذرانند ,به همین دلیل به آنها «قشقائی بادی» میگویند.
عده بسیار کمی از قشقائیها نیز به تازگی روستا نشین شدهاند و به کشاورزی و باغداری مشغولند و همانجا برای خود مسکن ساخته اند.
این دسته را «قشقائی خاکی» مینامند. قشقائیهای بادی بیشتر به دامپروری و گله داری میپردازند و به همین جهت برای رسیدن به چراگاه پیوسته کوچ میکنند.
قشقائیهای بادی بجز دامداری، در ییلاق و قشلاق به کشت و زرع نیز میپردازند. این ایل در ییلاق با بختیاریها و در قشلاق با ایلهای بویر احمدی، خمسه، ممسنی هممرزاند.
«بوهون» یا چادرهای ایلی، از موی بز و به رنگ سیاه میبافند. این چادرها به شکل مستطیل است
پوشاک زنان قشقائی چهار یا پنج دامن چین دار است که تنبان با زیر جامه نامیده میشود.
تنبانها را روی هم میپوشند و هر کدام آنها از 12 تا 14 پارچه ساخته میشود.
پیراهن زنان تا ساق پا، یقه بسته و آستین بلند است و در دو طرف پائین چاک دارد که روی دامنها قرار میگیرد.
اگر پیراهن گلدار نباشد کنار سینه را پولک دوزی میکنند.
روی پیراهن آرخالق کوتاهی با آستین سنبوسهای میپوشند که از زری گلدار یا مخمل است. بر دو گوشه کلاخچهای (کلاهچه یا کلاهکی) سه گوش از جنس آرخالق کش میاندازند و پس از آنکه آن را سر گذاشتند کش را به زیر میآورند و موها را دور کش میپیچند.
روی کلاخچه چارقد تور یا زری سه گوش بزرگی سر میکنند و آن را با سنجاقی محکم زیر گلو میبندند و روی آن را از قسمت جلوی سر و بالای پیشانی دستمال کلاغی رنگی میبندند.
و کلاغی را از پشت سر گره میزنند و قسمت زیادی آن را از پشت آویزان میکنند. پوشش پای آنها کفش ساده یا گیوه ملکی است. جوراب نمیپوشند. زیور دیگر زنان گلوبند زرین یا اشرفی همراه با دانههای میخک خوشبو و همچنین النگو و دست بند طلا است.
لباس مردان عموماً کت و شلوار است ولی پوشاک ایلی آنها آرخالق آستردار بلندی است که تا مچ پا میآید و آستین بلند و گشاد و چاک دار دارد و ساده یا گلدار است.
زیر آرخالق پیراهنی به رنگهای گوناگون ساده یا راه راه با شلوار بلند آبی ساده یا راه راه میپوشند.
کفش آنها گیوه ملکی ساخت آباده یا شیراز، یا کفش ساده مردانه است. بر روی آرخالق (در قسمت کمر) شال پهنی میبندند و کلاه دو گوشی از جنس کرک شتر به سر میگذارند.
کلاه دو گوشی ویژه قشقائیهاست و به دستور ناصر خان، برای تمایز از ایلات دیگر، طرح شده است.
پیر و جوان، بزرگ و کوچک به این کلاه علاقه خاصی دارند. «چُقِّه» پوشاک دیگری است که ویژه جنگ و شکار مردان قشقائی است چقه را از پارچه پشمی آستین دار سفید رنگ و نازکی تهیه میکنند.
بلندی چقه تا زانوان و قسمت جلو آن مانند قبا چاکدار است. در پشت چقه بند رنگینی قرار دارد که «زِنْهارِه» نامیده میشود و دو سر آن منگوله زیبایی دارد.
زنهاره روی شانهها قرار دارد و دو سر آن از زیر بغلها میگذرد و در پشت به میان زنهاره گره میخورد. کار زنهاره جمع کردن و نگهداری آستینهای چقه در روی بازوان است.
قشقائیها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری میپردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. کشاورزی بیشتر با اصول قدیمی و گاوآهن انجام میگیرد.
زنان در همه کارها با مردان همکاری میکنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجینها و جوالها ذخیره میکنند یا به فروش میرسانند.
تمام کارهای خانه به عهده زنان است.
دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت هیزم سوخت خود را گرد آوری میکنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه مشکهای آب را پر میکنند و به پشت میگیرند و به چادر میآورند و گندم و برنج را در هاونهای چوبی به نام «دیوَک» میکوبند و پوست آنها را میگیرند.
هنگام کوبیدن، آهنگ ویژهای را زیر لب زمزمه میکنند که آهنگ «برنج کوبی» نامیده میشود. پس از آن آرد را خمیر و چانه میکنند و از آن نان میپزند.
زنان از شیر کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه میکنند. ماست را در مشکهایی که به سه پایه چوبی متصل است میآویزند و آنقدر تکان میدهند تا کره و دوغ بدست آید.
کار دیگر زنان بافت جاجیم، گلیم، گَبِّه، قالی، خورجین، خوابگاه و جز آنست. زنان و دختران نخست پشم گوسفند را با دوک میریسند و پس از آن که آنها را رنگ کردند به صورت کلاف برای بافت آماده میسازند.
دوخت پوشاک خانواده نیز به عهده زنهاست و زنها نیز باید این هنر را بدانند بههمین جهت مادران وظیفه دارند که دوزندگی را مانند بافت جاجیم و گلیم و قالی به دختران خود بیاموزند.
معمولا با توجه به وضعیت آب و هوا و علفزارها زندگی در گرمسیر تا اواسط فروردین ادامه دارد. و عالبا ایام نوروز و جشن آن را در همین دیار برگزار میکنند.
و به سبب تعادل هوا و زاد و ولد گوسفندان در ایام بهار هز چند زحمت آنان به ویژه زنان بیشتر است اما اوقات آنها خوشتر و شادتر سپری میشود.
عید یا جشن نوروز در میان ترکان قشقایی به نام نوروز بایرام رواج دیرینه دارد. و شاید یکی از مهمترین روزهای به یاد ماندنی و بهترین روز شادی آفرین در میان مردم ایل باشد.
نوروز همراه نو شدن طبیعت است که برای مردم عشایر حکم زندگی از نو دارد. و این روز پیام آوری است برای آنان که روزهای سرد زمستان سپری شده است و سرمای کشنده برای زندگی کوچ روی به پایان رسیده است.
اگر زمستان پربرکت بوده و باران کافی باریده باشد، معمولا در قشقلاق عشایری که در حوزههای گرمسیری قرار دارد، بهار زودتر فرا میرسد و همه جا علف زارها سبز و گلهای لاله وحشی که مردم به آن نوروز گلی میگویند (چون که هنگام نوروز هویدا شده و همه جا را غرق گل میکند)، شادی مردم عشایر بیشتر و روحیه شان بهتر خواهد بود.
باران رحمت خدا ست که بر این بندگان محتاج رحمت خود هدیه میدهد. و مردم قشقایی از جند روز مانده به عید از سکونت در دامنه کوهها و یا درهها که معمول است و برای پناه گیری و ایمن بودن از باد و توفان انتخاب میشود به دشتهای سبزه روییده و مسطح کوچ کرده و یورت تازه ای را انتخاب میکنند و خود را برای ایام عید و هم چنین برای حرکت به سوی سردسیر آماده میکنند.
بهار فصل تحرک بیشتر و دارای هدیههای طبیعی برای دام این گروه از مردم است که زندگیشان به رونق و توسعه دام هایشان بستگی دارد. و به همین دلیل به شکرانه روی خوش طبیعت نو، آنها این روز و روزهای چندی بعد از آن را خوش میدارند.
و مراسمی برگذار میکنند.
روز قبل از تحویل سال مردم ایل با آرد و روغن و خرما حلوای مخصوصی تهیه کرده و به عنوان آخرین روز سال برای مردگان خیرات میکنند و این روز را «عرفه» میگویند.
و اگر قبرستان و یا امام زاده ای در جوار آنان باشد به آن جا میروند و فاتحه ای میخوانند.
شب عید معمولا از میان برههای پاییزه خود یکی را انتخاب میکنند و برای شب عید سعی میکنند شام مرتب و مفصلی نظیر بره پلو یا مرغ پلو داشته باشند. شب عید باید حتما همه کس در خانه خودش باشد و اگر در سفر هستند تلاش میکنند که به خانه برگردند و معتقدند اولین شب سال نو ضمن داشتن اجاقی روشن با غذایی کامل سبب رونق و ادامه آن در سال خواهد بود.
وباید جمع خانواده با صفا و صمیمیت به گرد هم حلقه زنند. و شب را با آواز خوانی و نی زنی با همسایهها سپری میکنند.
روز اول سال با فجر سحری زنان و دختران از خواب بر میخیزند و کارهای عادی خود را از قبیل نان پزی شیر دوشی را انجام داده و سعی میکنند که با بقیه اعضای فامیل شاد و خندان بوده و با هم روبوسی کرده و شاد باش نوروزی به هم میگویند.
حتی اگر مریض باشند دارو نمیخورند، کوشش میکنند با خانوادههای خود درگیری پیدا نکنند اگر عزادار بودهاند لباس مشکی را از تن خارج میکنند. اگر از بستگان کسی فوت کرده باشد اول به منزل آنها برای عید دیدنی میروند و لباس عزای آنها را عوض میکنند.
عشایر روزهای عید چادرهای خود را با فرشها و گلیم و جاجیمهای رنگین تزیین میکنند. آویزهای رنگین(گوکپول) بر دیرکهای چادر آویزان میکنند.
شب قبل از تحویل سال مقداری حنا خیسانده و آخر شب که بچهها در خواب هستند به دست آنها میمالند، بچهها صبح که بیدار شدند متوجه رنگین شدن کف دست خود میشوند.
صبح روز عید زودتر از همیشه بیدار شده، و لباسهای نو خود را خورجینها در آورده و خود را نو نوار میکنند.
قشقائیها در تمام سال تنها در ده روز آغاز محرم سوگواری میکنند.
در جشنها و عروسیها رقص چوبی (گروهی) زنان و مردان قشقائی بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی زنان و مردان قشقائی رقص بسیار زیبا و جالب دارند
در این جشنها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست میگیرند و پیرامون یک دایره بزرگ میایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمالها را تکان میدهند و با حرکات موزون پیش میروند در رقص «دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دو تا و به نوبت با چوبهای کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر میرقصند مبارزه میکنند.
قشقائیها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند و فرزندان خود را از کودکی به نوشیدن آن عادت میدهند. چای از خوراکهای عمومی قشقائی است. قشقائیها به کشیدن قلیان بسیار علاقهمندند تنها مردان طایفه دره شوری به جای قلیان از چپق استفاده میکنند.
قشقائیها در مرگ عزیزان و فرزندان خود کمتر از مرگ خان یا کلانتر خود متأثر میشوند. گورستانهای قشقائی در سر راه کوچ ایل فرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحهای بخوانند.
به سبب علاقهای که به خانهای خود دارند برای آنها آرامگاههای باشکوه و استوار میسازند که سالیان دراز پابرجا میماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت مینمایند.
منبع:
http://www.ashfars.ir/
http://www.beytoote.com/